Saturday, September 25, 2010

:فتواي جديد مراجع

اگر نمازگزار در وسط ركوع بفهمد كه نفر پشت سر او قزوينی است احتياط واجب است كه بجای ذكر ركوع  سوره فاتحه ... را بخواند

Friday, September 10, 2010

افشاگری یک زندانی از وضعیت دهشتناک زندان وکیل آباد مشهد:



http://www.sahamnews.org/?p=7726




زندانهای مخفی، فریب نهادهای بین المللی و اعدامهای ناگهانی و دسته جمعی






میزان: نامه افشاگرانه ای از زندان وکیل آباد مشهد،از ابعاد دیگری از وضعیت وخیم حقوق بشر در این زندان از جمله 500 اعدام مخفیانه در یک سال گذشته پرده برداشته است.


به گزارش «میزان خبر» این نامه که توسط یک از زندانیان سیاسی زندان مشهد نگاشته شده است، با تشریح وضعیت مخوف اندرزگاه 5 زندان وکیل آباد که با فریب بازرسها از چشم نهادهای بین المللی دور نگاه داشته شده است و همچنین اعدامهای ناگهانی،فله ای و دسته جمعی از جمله 500 اعدام مخفیانه در یک سال گذشته، ابعاد دیگری از وضعیت دهشتناک این زندان را تشریح کرده است.


متن این نامه افشاگرانه به شرح زیر است:
در زندان وکیل آباد مشهد فجایعی به وقوع می پیوندد که سبعیت آن توصیف ناپذیر است. اندرزگاه 5 زندان وکیل آباد مشهد رمزآلودترین و مخفی ترین بند زندان وکیل آباد مشهد بوده که با چیدن پتو در ورودی اندرزگاه در هنگام بازرسیهای بین المللی به عنوان انبار پتو معرفی می گردد و کمتر کسی اطلاعاتی دقیق از وضعیت آن دارد. اندرزگاه 5 زندان وکیل آباد مشهد شامل 4 بند به ترتیب:


بند 101: محکومین به اعدام به جرم فروش مواد مخدر بیش از 500 نفر
بند 102: اکثرا محکومین به قصاص، 300 نفر و دیگر جرائم حدود 250 نفر
بند 103: بند جوانان 18 تا 25 سال با جرائم سرقت،زنا، فروش مواد مخدر، حدودا 600 نفر
بند 104: جرائم سرقت، مواد مخدر، زنا، 25 ساله ها به بالا حدودا 600 نفر


در هر یک از بندهای 102، 103 و 104 حدودا 200 نفر محکومین به اعدام هستند که با تایید حفاظت زندان از بند 101 به آنجا منتقل شده اند.
بند 101 زندان وکیل آباد مشهد حساس ترین بند زندان است. تدابیر شدید امنیتی بر آنجا حکمفرماست. برخلاف دیگر بندهای زندان بند 101 با درب دوجداره ی آهنی که قابل رویت از بیرون به داخل بند نیست مسدود گشته و تردد افراد به ندرت و با هماهنگی حفاظت زندان صورت می گیرد. افراد حاضر در این بند برای تماس تلفنی تنها با شماره هایی می توانند تماس بگیرند که حفاظت زندان آن را قبلا تایید کند…آنهم هر یک روز در میان 5 دقیقه. حکم اعدام به هیچ کدام از آنان حتی وکلا و خانواده هایشان ابلاغ کتبی نمی گردد و فقط شفاها به آنان در دادگاه انقلاب و یا توسط یکی از مامورین زندان به آنان ابلاغ می گردد.این در حالیست که هیچ کدام از آنان از زمان اجرای احکام خویش مطلع نیستند و در هر تاریخ نامشخص اجرای احکام اعدام، همه باید خود را مرده حساب کنند. یعنی افراد قبل از اعدام در ذهنشان بارها اعدام می شوند. در فاصله ی بین تیرماه 88 الی فروردین 89 نزدیک به 250 نفر در زندان وکیل آباد مشهد اعدام گشته اند. مرداد ماه سال هشتاد وهشت 68 نفر ،آبان ماه سال هشتاد وهشت 40 نفر، دی ماه سال هشتاد وهشت 30 نفر، اواخر بهمن ماه سال هشتاد وهشت 88 تقریبا 20 نفر و فروردین 89 بیشتر از 50 نفر.
این ارقام جدای زنانی است که در هر سری از بند نسوان اعدام می شوند ،که از رقم حقیقی آن اطلاعی در دست نیست و همچنین جدای از تعداد زندانیانی است که از شهرستان های اطراف مشهد خصوصا تربت حیدریه و فریمان که جهت اجرای حکم اعدام به زندان وکیل آباد مشهد در این مدت منتقل شده اند.
همچنین در مرداد سال 89 هر هفته و در 4 نوبت اعدام گروهی و دسته جمعی در رقمی حدود 70 نفر در هر سری اعدام شده اند:در تاریخ چهارشنبه 13 مرداد هشتاد و نه 70 نفر و تاریخ چهرشنبه 27 مرداد 67 نفر اعدام شده اند. در دو تاریخ 6 و 19 مرداد نیز رقمی بین 60 تا 70 نفر اعدام شده اند که البته آمار دقیق همچنان نامشخص است.
شاید توصیف لحظه های اعدام ما را با گوشه ای از این رنج عظیم آشنا کند. هر دو یا سه ماه همه منتظرند که بار دیگر در روزی نامشخص اجرای احکام اعدام اتفاق افتد ناگهان در روزی ازهمین روزها در حدود ساعت 4 عصر تلفن در کل زندان بر خلاف روال معمول قطع می گردد. هواخوری ها تخلیه می شوند، افراد به داخل بندها و سپس به داخل اتاق ها هدایت می گردند. تردد در تمام زندان متوقف می گرددو در این لحظه همه می دانند که اعدام دسته جمعی دیگری به وقوع می پیوندد. رنگ ها پریده، قلب ها پرتپش، محکومین به اعدام اکثرا بهت زده، عده ای در حال اشک ریختن آرام و بی صدا، و دیگرانی که با آنان همدردی می کنند. همگی آرامند و سکوت مطلق حکم فرماست. عده ای از محکومین به اعدام بی آنکه بدانند نامشان در لیست اعدامیان این سری از اعدام ها قرار دارد یا نه همچون دفعات گذشته با آرامشی از سر استیصال لباس های سفید اتو کشیده می پوشند و خود را آماده ی مرگ می کنند تا هنگام تحویل اجساد به خانواده هایشان نشان دهند که کاملا آرام بوده اند شاید کمی تسلی بخش دردهای آنان باشند و چهره هایی که نفرت نسبت به این همه زشتی و قساوت در وجودشان موج می زند چه محکومین اعدام و چه دیگر زندانیان.
آری محکومین به اعدام همه آماده اند اما نمی دانند این بار نوبت کیست. ناگهان با ورود رییس زندان، مسوول حفاظت زندان و دادستان مشهد نامها خوانده می شوند. چاره ای نیست جز خروج و روانه شدن به سوی سرنوشتی که قطعا ناعادلانه است اما سرنوشت است. عده ای بیرون می آیند مستاصل با نگاهی نگران از آینده ی همسر و فرزندانشان، عده ای حتی توان بلند شدن ندارند. گریه می کنند و ناخودآگاه از ترس ادرار می کنند بعد از جمع آوری افراد آنها را برای غسل به بند 6/1 ،بند مخصوص حفاظت(تحت نظر کامل حفاظت اطلاعات زندان)، منتقل می کنند.در آنجا در سوییت های تنبیهی کثیف، 6 یا 7 نفر وارد می شوند تا غسل کنند. و بعد آنها را در انبار بند 6/1 جمع می کنند تا وصیت نامه بنویسند. گریه ها به فریاد تبدیل می شود، عده ای هم ساکت اند و بی رمق و عده ای هم با فریاد خدا را صدا می کنند و از او می خواهند خانواده شان را نگهدار باشد. اگرچه از حق خویش برای ملاقات عزیزانشان برای آخرین بار محرومند اما عکس فرزندانشان را می بوسند و در لای کاغذ وصیت نامه می گذاردند تا از طریق دوستانشان یا مسوولین زندان هنگام تحویل وسایلشان به خانواده ها داده شود. حدودا ساعت 6 به سمت محل اعدام که در راهرو ورودی ملاقات شرعی و حضوری است حرکت می کنند. راهرویی بدون سقف که طناب ها که با نام افراد مشخص شده به تیر آهن های خارج شده از سقف ساختمان کنار راهرو آویزان شده و همه اعدامی ها که از دسته های 15 نفری تا 70 نفری تا کنون بوده اند همزمان چهارپایه ها توسط گارد مخصوص زده می شود ، زیر پایشان خالی می شوند و با هم اعدام می گردند، اعدام دسته جمعی و پایان زندگی…تا چند روز بعد از این اتفاق زندان در سکوت، بی رمقی و غم فرو می رود. فردای آن روز از طرق مختلف خانواده ها مطلع می گردند و پس از پرداخت هزینه ی طناب دار، عزیزانشان را تحویل می گیرند.

Thursday, September 09, 2010

ایران آخور تاریخی اسلام است

مافياي مدينه ( آموزش اسلام در يک جلسه!)
http://parsdailynews.com/70922.htm


در صفحات تاريخ اسلام بطور خلاصه خوانده ايم که مردم ساکن مکه، پس از آنکه از مزاحمت ها و خرابکاري ها و نفاق افکني هاي اراذل و اوباشي که به گرد محمدابن عبدالله جمع شده بودند به ستوه آمده و تحمل تجاوزها و اخلال گري هاي آنان در زندگي روزمره و آرامش شهر بر مردم گران آمده بود، مصمم شدند که با دارودستهء محمد به مقابله برخيزند. تعقيب عمال و آدم هاي محمد با فراز و نشيب ها و هزينه ها و سختي هايي همراه بود، اما سرانجام مردم مکه موفق شدند آنها را از شهر خود برانند و آرامش را به زندگي خود بازگردانند.
شصت هفتاد نفري که به سرکردگي محمد در بيابان ها آواره شده بودند، پس از يک دورهء گرسنگي و سختي و سرگرداني در صحراهاي خشک، عاقبت به شهر مدينه که فاصلهء کوتاهي از مکه داشت رفته و در آن شهر ساکن مي شوند.
بخش اصلي و هيجان انگيز تاريخ اسلام از همين زمان شروع مي شود که نطفه هاي سازماني مافيايي و گانگستري مرکب از اوباش گريخته از مکه، بعلاوهء شمشيرکش ها و گردنه بگيرها و قطاع الطريق هاي مدينه که به دو قبيلهء اوس و خزرج وابسته بودند شکل يافته و ظهور مي يابد. تشکيلاتي مافيايي که بعدها در« سازمان روحانيت شيعه» در ايران، به کمال انسجام ساختاري و کارآمدي و گستردگي و سودآوري فراروييد.
در اين زمان شوراي مرکزي مافياي مدينه تشکيل مي شود که شامل محمد در مقام پدرخوانده و ده تن از لاشخورهاي مکه و مدينه موسوم به عشرهء مبشره از قرار ابوبکر ـ عمر ـ عثمان ـ علي ـ طلحة بن عبيدالله ـ زبير بن عوام ـ عبدالرحمن بن عوف ـ سعد بن ابي وقاص ـ سعيد بن زيد و ابوعبيدة بن جراح است.
از اين گروه دوتن به پدرخوانده نزديک ترين بودند. عمر و علي.
عمر مردي زيرک و باهوش و در عين حال قسي القلب و دگم و راست کيش بود. از جنم آدم هايي که در قضاوتشان، براي کمترين گناه، اشد مجازات را در نظر مي گيرند. بطوريکه فرزند خود را به جرم نوشيدن شراب تا کمي بيشتر از سرحد مرگ تازيانه مي زند.(لازم به توضيح است که مفهوم گناه در مشرب مافياي مدينه به معني مخالفت و سرپيچي از احکام پدرخوانده و يا همان پيامبر مي باشد.) بعد از مرگ محمد و در دوره اي که عمر به مقام پدرخواندگي دست يافت، حوزهء فعاليت و سيطرهء مافياي مدينه با درايت و سياست وي به اقصي نقاط عالم گسترش يافت.
اما علي ابن ابي طالب ملقب به قتال العرب، گدازاده اي بي سواد و لمپن بود که به دليل خوي وحشي گري و متجاوزش، هرکجا که محمد به کثيف ترين و رذيلانه ترين اعمال نياز داشت، حاضر به يراق بود. قتل و ترور و سربريدن و مثله و پاره پاره کردن انسان ها و بوي خون علي را نشئه مي ساخت. جالب اينجاست که سيرت علي بر خلاف معمول در اکثر افراد، اما در صورتش به کمال متجلي بود. قد کوتاه با پاهايي از بالاتنه کوتاهتر، بازوهاي پيچ پيچ و قوي، شکم برآمده، دندان هاي پيش آمده، چشم هاي ورقلمبيده. علي علي الظاهر بسيار شبيه شرک بود. با اين تفاوت که شرک هيولاي نازنيني است.
اين دو تن پس از مرگ پدرخواندهء مافياي مدينه، سرنوشت تاريخي آنچه را که بعدها به« دين اسلام» شهرت يافت و به شعبه ها و سازمان هاي تبهکاري ريز و درشت تقسيم شد، تا حدود زيادي دگرگون ساختند. البته شرح آنچه سپس تر بر اين دگرگوني مترتب گرديد موضوع اين نوشتار کوتاه نيست. اما لازم است بدانيم که مافياي روحانيت شيعه که امروز بر ايران حاکم است، پيشينه و ريشهء سازمان و تشکيلات خود را به علي منسوب مي داند و بعد از محمد اورا پدرخوانده مي شمارد.
کلاً مافياي مدينه نظير نمونه هاي مشايه آن در دوران معاصر ما از جمله مافياي سيسيل در ايتاليا و يا دارودستهء ال کاپون در شيکاگوي نيمهء اول قرن بيستم، حول دو محور و خواست و مطالبهء اساسي اما با حاشيه هاي بسيار شکل گرفت: پول و زن.
مافياي مدينه براي نخستين بار با حمله به کارواني تجاري در نقطه اي بنام بدر که کاروانيان براي استفاده از چاه هاي آب آن منطقه توقف کرده بودند و قتل عام بازرگانان و محافظان کاروان، مزه و طعم پول و طلاي فراوان را چشيدند. قريب نهصد تن را به قتل رساندند و زنهاي و بچه هاي همراه کاروان را به کنيزي و بردگي بردند. در اين نوع یورش به کاروانها و قبايل، گاهي پدرخواندهء مافياي مدينه بلافاصله و همان روز، به زني که شوهر و برادران و بستگانش را به قتل رسانده و به کنيزي گرفته بود تجاوز مي کرد.
در مرامنامهء مافياي مدينه که سال ها بعد به سرپرستي يکي از آدمهاي محمد بنام عثمان گردآوري و تأليف شد و به قرآن موسوم گشت به صراحت از اهداف و مقاصد لاشخورهاي مدينه سخن رفته است. به عنوان مثال پدرخواندهء مافياي مدينه زماني که آدم هايش از دزدي باز مي گردند به آنان مي گويد:" آنچه به غنيمت برده‏ايد حلال و پاكيزه بخوريد." يعني کيفشو ببريد و هيچ هم وجدانتان معذب نباشد! هرچند صاحبان اموال را « فراز گردنشان را زده باشيد و همهء سرانگشتانشان را قلم کرده باشيد.» انفال 12 و 69
همچنين در مرامنامهء مافياي مدينه آمده است که پدرخوانده مجاز است همسراني که مهرشان را داده و کنيزاني که از غنيمت جنگي به دست آورده و دختران عموهايش و دختران عمه هايش و دختران دايي و خاله اش و زناني که خود را به او بخشيده اند... و کلاً تمام زن هاي روي زمين را بگايد! (احزاب 50)
پيش از اين تاريخ، دزدها و راهزنان و حرامي هاي سرزمين حجاز و نجد و اطراف آن بصورت گروه هاي کوچک و پراکنده و مستقل به کاروان هايي که غالباً کالاهايي را به مقصد شامات و روم حمل مي کردند دستبرد ميزدند و يا به قبيله ها و طايفه هايي با جمعيت کم که قدرت دفاع از خود نداشتند هجوم آورده و به قتل و غارت و برده گيري مي پرداختند. اما محمد در مدينه اغلب اين دارودسته هاي غارتگر را گردهم آورد و متحد و مجاب ساخت که تحت گروهي واحد و قوي، هم موفقيت بيشتري در دزدي ها و حملات خود به کاروان هاي تجاري و طوايف خواهند داشت و هم با هجوم به شهرها و سرزمين هاي آباد و ثروتمند دور و نزديک درآمد و سهم بيشتري از غنايم نصيب آنان مي شود.
در حقيقت محمد با تبيين«ايدئولوژي دزدي» که به دين اسلام شهرت يافت و تدوين مرامنامه مافياي مدينه که قرآن خوانده مي شد، به غارت و چپاول رسميت بخشيد و چنان قداستي براي دزدي و قتل و غارت و برده داري تراشيد که اگر راهزني و جنايت و چپاول تا آن زمان فرضاً نزد برخي افراد نکوهيده بود و وجدان بعض راهزنان را گهگاه دچار عذاب مي نمود، از آن پس دزدي و جنايت به عنوان کاري نيکو که بعد از مرگ نيز پاداشي براي آن در نظرگرفته شده عموميت يافت و رفته رفته اکثريت مردم ساکن شبه جزيره در اين شغل شريف به محمد پيوستند. از طرفي حضور اعضاي وحشي مافياي مدينه که مسلمان خوانده مي شدند، در ميان هر قبيله و شهر و آبادي، آنچنان رعب و وحشت و اضطرابي در دل ساکنين مي افکند که جملگي به خواسته اي آنان تن مي دادند. مخالفت و مقاومت در برابر دزدان و جنايتکاران مدينه تقريباً غيرممکن بود.
دزدان مدينه زماني که موفق شدند مکه را تصرف کنند و رؤساي گردن کلفت قبايل همچون ابوسفيان را با خويش همراه و هم پيمان نمايند، به چنان قدرت مخوفي دست يافتند که تقريباً هيچ نيروي معارضي در سرزمين عربستان قادر به مقابله با آنان نبود. در اين زمان آدمها و شمشيرکش هاي محمد به همه سو گسيل بودند و از هر قبيله و عشيره اي طلب باج مي کردند و چناچه با مخالفت روبرو مي شدند همه را قتل عام مي کردند و زنان و کودکانشان را برده مي ساختند و اموالشان را غارت مي کردند. طبق مرامنامهء مافياي مدينه يک پنجم از برده ها و اموال و غنايم سهم پدرخوانده مي شد.
مافياي مدينه فريضه اي بنام« جهاد» براي اعضاء خود در نظر گرفت که طبق آن حداقل سالي يکبار موظف بودند به مردمان ديگر سرزمين ها حمله برند و آنان را غارت کنند. به اين طريق هرگاه اموال و ثروت هاي مسروقه مصرف و تمام مي شد، در فرصتي ديگر و با حمله و جهاد، براي سال پيش رو تأمين آذوقه و پول و برده و زن مي کردند. اين مرام و طريقه و شريعت، همان روشي است که بعدها به اقتصاد اسلامي و يا اقتصاد توحيدي معروف گشت.
( در ايران معاصر، اجراي اقتصاد توحيدي و نقش و وظيفهء مجاهدان و جهادگران در صدر اسلام را بازاريان سنتي به عهده گرفته اند. يک پنجم از انفال و غنايمي را که جهادگران اسلام پس از قتل عام و غارت غيرمسلمانان به پدرخوانده هاي مافياي مدينه پرداخت مي کردند، امروز بازاريان با غارت عامهء مردم ايران به صورت خمس به مراجع تقليد و آيات عظام و ساير پدرخوانده هاي مافياي روحانيت شيعه مي پردازند. بازاريان سنتي که مؤمنين و متديننين و شرکاي واقعي مافياي اسلام را شامل مي شوند، دست در دست روحانيت، فريضهء جهاد با کافران و مشرکان يعني سنت غارت مقدس در اسلام را به شکل بسيار زيرکانه اي با انحصار و احتکار نان و خوراک و مواد و نيازهاي مصرفي جامعه بجا مي آورند. مافياي روحانيت شيعه نيز هرزمان که بازاريان با مشکلي مواجه شوند مانند جريان تنباکو به حمايت از منافع ايشان بر مي خيزد. (به غير از بازاريان هيچ گروه و قشر و طبقه اي در ايران امروز بطور مستقيم خمس و زکات و سهم امام به آخوند نمي دهد.)
همانگونه که کم و بيش به نوع فعاليت گروهاي مافيايي و گانگستري آشنايي داريم، مي دانيم که اين گروه ها در هر منطقه اي که فعالند با مراجعه به هتل ها و رستوران ها و فروشگاه ها و يا از افراد متمول طلب باج مي کنند و چنانچه جواب رد بشنوند، گروهي را مي فرستند تا اين مکانها را به آتش بکشند و تخريب کنند. سپس آدمهايي ديگر از همان گروه با اين ادعا که ما امنيت شما را تضمين خواهيم نمود باج خواهي مي کنند.
نسبت گانگستريسم و تشکيلات مافيايي و يا تبه کاري سازمان يافته به دعوت و بشارت محمد، بيشتر از هرکجا در مفهوم « کافر ذمي» نمود و واقعيت مي يابد. در منابع و مهملات اسلامي و در ذيل تعريف« کافر ذمي» آمده است:" کافر ذمي، غيرمسلماني است که جان و مالش در پناه اسلام است".
جالب اينجاست که هيچ زمان هم به اين سؤال پاسخ داده نشد که مگر جان و مال غيرمسلمانان از جانب چه نيرويي به غير از مجاهدان اسلام مورد تعرض واقع مي شده که اسلام با ازخودگذشتگي به نجات ايشان مأمور گشته است؟ نه تنها جان و مال غيرمسلمان که حتا جان و مال خود مسلمانان نيز همواره از جانب اسلام و مجاهدان اسلام مورد تجاوز و تعرض و تهديد بوده است. پيدايش و ابداع و اختراع اصل تقيه نزد شيعيان، تمهيد و تهيه اي به جهت حفظ خود از تجاوز ديگر فرقه هاي اسلامي بوده است و هرگز هيچ نيرو و قدرت و گروهي به غير از اسلام و مسلمانان و به دليل تفاوت هاي ايماني و عقيدتي و انديشه اي و وجداني کسي را مورد تعرض قرار نمي داده است.
کافر ذمي بايد پول و جزيه مي داد تا جان و مالش را مجاهدان اسلام از تعرض خود مصون بدارند و در غير اين صورت بايد مسلمان مي شد و زکات مي پرداخت. در هر حال بايد باج مي داد.
مافياي مدينه در ايران
عبدالغني الرصافي در کتاب« شخصيت محمدي» مي نويسد:
« سراقه بن مالک نزد پيامبر بود. هنگامي که سراقه قصد بازگشت نمود، پيامبر به او گفت: اي سراقه نظرت چيست اگر دستنبندهاي کسرا را بدست خود کردي؟ سراقه گفت: منظورت کسرا فرزند هرمز است؟ محمد گفت: آري.
در اينجا مي بينيم که قصد محمد روشن و آشکار است، او مي خواهد به سرزمين فارس دست يازد و دارايي کسرا را بچنگ بياورد. حتا دستيندهايش را سراقه بن مالک مدلجي بدست خواهد کرد.
محمد در جنگ خندق بار ديگر هدفش را آشکار ساخت، که در اين باره حلبي و ابن هشام و سيره هاي خود از قول سلمان چنين نقل مي کنند:
در قسمتي از خندق مشغول کندن بودم که با زمين سخت برخوردم و پيامبر در نزديکي من بود، چون ديد کار بر من سخت شده است پايين آمد و کلنگ را از دستم گرفت و با آن، چنان ضربتي بر زمين کوبيد که جرقه اي در زير کلنگ برق زد، سپس ضربه اي ديگر و همان شد، و براي بار سوم باز هم جرقه زد، به او گفتم: اي رسول خدا اين چه بود که با هر ضربه کلنگ برق زد؟ گفت تو هم آنرا ديدي سلمان؟ گفتم آري، گفت: در ضربه اول، الله يمن را براي من گشود، و در دومي شام و سمت غرب را و در سومي، الله سمت شرق را بر من گشود.
و در روايتي، هنگامي که کندن زمين سخت، بر سلمان مشکل گرديد، رسول الله کلنگ را از دست او بگرفت و ضربتي بر آن سنگ زد، و يک سوم آنرا خرد کرد و برقي ظاهر شد، رسول الله تکبير گفت و فرمود: کليدهاي يمن را دريافت کردم، دروازه هاي صنعا را از همين جايي که ايستاده ام همچون نيش سگان مي بينم، سپس ضربت دوم را وارد کرد و يک سوم ديگر آنرا خرد کرد، و برقي از سمت روم ظاهر شد، رسول الله تکبير فرمود و گفت: کليدهاي شام را دريافت کردم، بخدا قصرهاي سرخ آنرا مي بينم و ضربت سوم را فرود آورد، و باقيمانده سنگ را خرد کرد و جرقه اي پديدار شد، رسول الله تکبير فرمود و گفت: کليدهاي فارس را دريافت کردم، به خدا از همين جا که ايستاده ام، قصرهاي حيره و مداين را همانند نيش هاي سگان مي بينم، و شروع به وصف گوشه و کنارهاي فارس براي سلمان کرد.»
هجوم گرازوار مسلمانان به ايران و تسلط مافياي مدينه بر جان و مال مردم ايران يکي از تلخترين و دردناکترين صفحات تاريخ ايرانزمين را رقم زده است. کفتارهاي اسلام با شمشيرهايي برهنه به مدت دو قرن در دريايي از خون ايرانيان به پيش مي تاختند. مردان جوان و زنان و کودکان را در زنجير مي کردند و در بازارهاي برده فروشي مکه و مدينه به حراج مي گذاشتند.
( امروز يقين بدانيم که اگر در زمان حيات خود محمد، مجاهدان و جهادگران و وحوش مسلمان به ايران هجوم آورده و ايرانيان را به اسارت مي گرفتند و در بازارهاي مکه و مدينه به عنوان برده و غلام به فروش مي رساندند، قطعاً از ميان آنان پهلواني ايراني مانند قاتلان عمر و علي پيدا مي شد و برمي خاست تا محمد عرب را هم به درک واصل کند. همانطور که يک ايراني بنام فيروز نهاوندي معروف به ابولؤلؤ عمرابن خطاب خليفهء دوم را به قتل رساند؛ همانطور که ايراني ِ اصيلي بنام بهمن جازويه ملقب به ابن ملجم علي ابن ابيطالب معروف به قتال العرب را سقط کرد.)
قرن ها پس ار هجوم وحوش مسلمان و لاشخورهاي مدينه به ايران، مافياي مدينه به شکل سازمان روحانيت شيعه دگرديسي يافت. اين تشکيلات مافيايي پس از سده ها که بصورت جنيني و انگلي به آشاميدن خون جامعهء ايران مشغول بود، ناگهان در سال 57 با يورشي بي محابا ظهور کرد و بر تمامي منابع و ثروت هاي ملي ايران تسلط يافت. اموال و املاک و حتا خانهء شخصي افراد را مصادره کرد و يکصدهزارنفر را اعدام کرد و به قتل رساند و بالغ بر پنج ميليون تن را آواره ساخت.
مافياي روحانيت شيعه در دوران جنيني و در دوراني که مردم ايران به خواب اسلامي ِ عميقي فرو رفته بودند، از محل خمس و زکات و سهم امام و موقوفات و کلاً آنچه که به وجوهات شرعيه موسوم است، جهت توسعهء سازمان تبهکاري و گانگستريسم شيعه استفاده مي کرد و بر بستر مردابي ِ حوزه هاي علميه و مدارس مذهبي و مساجد و حسينيه ها و هيئت ها و تکايا، بطور سنتي با جذب فقرا و گرسنگان روستايي و حاشيه نشين و نيز جذب افرادي بي مصرف و مفتخور با ارواح تنبل و کاهل، مانند پشه و مگس تخم ريزي مي کرد و بر خيل ناسخون مي افزود و در حقيقت با عضوگيري بي وقفه و انبوه طلبه ها، سازمان مافيايي خود را گسترش مي داد.
منوچهر جمالي ايرانيار بزرگ مي نويسد:
" سکولاريسم اينست که: سرمايه ملت ايران، « غنيمت = انفال » نيست، و نبايد « خرج دوام و ترويج شريعت اسلام » گردد، بلکه بايد در« تضمين نيرومندي و رفاه ملت ايران »، سرمايه گذاري شود. خمس و زکات و اوقاف نيز، سرمايه ملت ايران محسوب ميشوند.
خمس و زکات و اوقاف، بايد تابع حاکميت ملت گردد.
مسئله بنيادي دموکراسي وسکولاريزاسيون آنست که از ديد حقوقي، « ملت، اينهماني با خدا مي يابد». طبعا هم قانونگذار و قاضي ميشود و هم دارنده کل قدرت اقتصادي ميشود، و مي بايست کل اموال ِ سازمانهاي ديني (اوقاف) و علما و ملازمانشان را که از ملت، غصب کرده اند، مصادره کند و به خود بازگرداند. کليه قدرتهاي قضائي وحقوقي و اقتصادي، بايد ازعلما و فقها و سازمانهايشان و ملازمانشان، سلب گردد."
( منوچهر جمالي- چاشني هاي انديشه)
بيش از سه دهه تجربهء حکومت اسلام و حاکميت و سلطهء مطلق مافياي روحانيت شيعه بر ايران، به روشني نشان داد که
اسلام در يک کلام يعني دزدي، يعني تبهکاري و جنايت مداوم. اسلام آموزه اي است اهريمني براي نفاق افکني و ويرانگري.
ايران آخور تاريخي اسلام است. کفتارهاي اسلام در تمامي تاريخشان از ايران تغذيه کرده اند. نه فقط رشد و گسترش شوم و نکبت بار اسلام در حقيقت مديون تهاجم قادسيه و چپاول ثروت هاي مردم ايران است، بلکه اسلام در هر برهه اي که دچار ضعف و ذبوني گشته با حملهء مجدد به ايران و چپاول ثروت هاي ملت ايران دوباره فربه شده و خوک گرسنهء وجودش را سير و پروار کرده است. همانگونه که پس از هجوم سال 57 با غارت و مصادرهء اموال ملي و مردمي، مافياي روحانيت شيعه که به حقارت و گدايي و روضه خواني و گورستان گردي دچار شده بود، جاني دوباره يافت.
به هوش باشيم که مافياي مدينه و مجاهدان و جهادگران اسلام براي سومين بار و اين مرتبه در قالب اصلاح طلبان و ملي- مذهبي ها، با برافراشتن پرچم سبز الله و با پروژهء« اسلام رحماني» و به کمک قدرت هاي سلطه گر غربي که حفظ اسلام به عنوان اصلي ترين عامل عقب ماندگي جوامع مسلمان دغدغه آنهاست، قصد حمله به ايران دارند.
نويسنده :سيامک مهر

Sunday, September 05, 2010

تی‌-شرت مخصوص ایران

ترجمه - من سکس لازم ندارم - رژیم هر روز مرا میکند 

حتما به همه اطلاع رسانی کنید تا این خبر در میان جنجالهای اخیر گم نشود

حتما به همه اطلاع رسانی کنید تا این خبر در میان جنجالهای اخیر گم نشود

حکم زندان، مجازات افشای قصد سوءاستفاده جنسی معاون دانشگاه




شش نفر از دانشجویان دانشگاه زنجان که معترض و افشا‌کننده‌ی قصد سوء استفاده‌ی جنسی حسن مددی، معاون دانشگاه زنجان، از یک دانشجوی دختر بودند، مجازات می‌گردند. اتهام این دانشجویان "تشویش اذهان عمومی و تحریک به تجمع غیرقانونی به قصد برهم زدن امنیت کشور" است.
در این رابطه بهرام واحدی، سورنا هاشمی، آرش رایجی، پیام شکیبا و محمد حسن جنیدی، به یک سال زندان و علیرضا فیروزی به یک سال و چهار ماه زندان محکوم گردیدند.
حسن مددی هم‌اکنون در سمتی دیگر در وزارت علوم به کار مشغول است.

بیانیه سپاه پاسداران در محکومیت حمله به خانه کروبی