Tuesday, September 11, 2012

فراخو ان رضا پهلوی برای همبستگی



(((((((((فراخو ان رضا پهلوی برای همبستگی )))))))))

---------------------------------------------------------------------------
چهارشنبه ۱۵ شهریورماه ۱۳۹۱

هم میهنانم،


با گذشت سه دهه از عمر رژیم حاکم برکشورمان، بر همگان روشن گردیده که عملکرد این حکومت استبدادی حاصلی جز دروغ، ظلم و بیدادگری، فقر و بیکاری، غارت سرمایه های ملی و دریک کلمه نابودی ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشورمان نداشته و میهنمان را در آستانه بحرانی ژرف و سرنوشت ساز قرار داده است؛ بحرانی که همه ما را موظف می دارد که بیش از پیش برای نجات مملکت و سعادت ملت بخود آییم و راه را برای یک آشتی ملی و سهیم کردن مردم در سرنوشت خویش هموار سازیم و از طریق فراهم کردن شرایطی کاملا دموکراتیک برای برگزاری انتخاباتی آزاد، سالم و عادلانه که مورد تایید و تصویب اکثریت قاطع ملت ایران باشد همت گماریم.


هم وطنانم،


همه تلاش من از ابتدای روی کارآمدن این نظام مستبد، هم فکری و همیاری با هم میهنانم بوده است. تحولات چند ساله اخیر در ایران، جامعه امروزمان، به خصوص جوانان را، بیدار و هشیار و واقع گرا کرده است که به جای تکیه بیش از حد به اهداف ایدئولوژیک خود، آزادی و سعادت ملت را مقدم شمارند و تنها به این سرزمین کُهن و ساختن آینده ای که شایسته ملت بزرگ ایران است بیاندیشند.


خوشبختانه مطالبات اقشار مختلف جامعه شرایط را به گونه ای تغییر داده است که بوجود آمدن این هم فکری و همآهنگی را بیش از پیش ممکن کرده است.


هم میهنانم،


در این لحظات سرنوشت ساز که سرزمینمان ایران با آن روبروست، وظیفه و رسالتی تاریخی بر دوش یکایک ما ایرانیان قرار گرفته است که با الهام از یک جنبش فرامسلکی و فراحزبی به عنوان یک خانواده بزرگ و کُهن، دین خود را به میهن ادا کنیم. زمان آن رسیده است که با هم یاری و یکدلی و با تکیه بر ارزش های والای انسانی برپایه اعلامیه جهانی حقوق بشر، جهت استقرار حاکمیت ملی در ایران آنچه در توان داریم بکارگیریم. در این راستا بایسته است که همه نیروها و کُنشگران سیاسی فعالانه با ارائه برنامه ها و پیشنهادات شفاف و عملی برای تشکیل یک بدیل دموکراتیک در مقابل حکومت تمامیت خواه جمهوری اسلامی به همدیگر یاری رسانند. رسالت امروز ما، صرف نظر از سلیقه ها و عقاید و آرمان های سیاسی، آغاز یک حرکت نهایی به سوی آزادی، صلح، امنیت و رفاه و سربلندی ایران زمین است. من نیز به سهم خود آماده ام برای پیش برد این هدف ملی با همه نیروها هم فکری و از آنها پشتیبانی نمایم.


هم میهنان عزیزم،


بیایید به ایرانی آزاد و آباد بیاندیشیم. ایرانی که در سایه عدالت و قانون، حقوق همه شهروندانش تضمین است. باشد که در این مقطع تاریخی وظیفه خود را نسبت به نسل جوان کنونی وآیندگان ایفا کرده باشیم.


پاینده ایران

رضا پهلوی
http://www.rezapahlavi.org/details_article.php?persian&article=615

Monday, September 03, 2012

«شهرام امیری


«شهرام امیری» یا همان قهرمان ملی جمهوری اسلامی را که یادتان هست ؟
همان مردی که زیاد نمی دانست(+) اما خودش مدعی بود که دانشمند هسته ای است و لب تاپی را به همراه دارد که حاوی اطلاعات ارزنده و مهمی است !
همان مردی که یک روز ویدئویی منتشر می نمود که در خانه امن سازمان سیا است و هم اکنون در حالی از دستشویی خانه ای دارد این ویدئو را آپلود می کند که ماموری در راهرو آن دارد قدم می زند !
همان مردی که بعد درست یک هفته بعد از آن ویدئو فیلم دیگری از او منتشر شد که بروی مبلی نشسته و اظهار داشت نه آن اظهارات صحیح نیست من برای تحصیل به آمریکا آمده ام!
انتشار ویدئوها آنقدر ادامه یافت که نهایتا واکنش هیلاری کلینتون را برانگیخت که:«او میهمان ما بوده است با اراده خودش به آمریکا آمده و است و با اراده خودش می تواند این خاک را هر زمان خواست ترک نماید .»
نهایتا در 22 تیرماه 1389ماموران محلی اف بی آی برای وی از محل اقامتش یک تاکسی می گیرند و وی به سفارت پاکستان (دفتر حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران در آمریکا) رفته و دو روز بعد به ایران بازگشت .
در ایران او از سوی مقامات جمهوری اسلامی مورد استقبال قرار گرفت ، حلقه گل برگردنش آویختند و «قهرمان ملی» نام گرفت .
امیری چند روزی خوراک دستگاههای تبلیغاتی و رسانه ای جمهوری اسلامی بود و مدام به رادیو و تلویزیون آورده می شد و داستانهای محیرالعقولی از چگونگی فرارش از خانه تحت حفاظت ماموران امنیتی آمریکایی در خاک آمریکا تعریف می کرد .
گرچه بسیاری از همان ابتدا با دیده شک و تردید به این داستان غیرقابل باور نگاه می کردند اما «حیدرمصلحی» وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی این اقدام را "نشانه اقتدار و اشراف اطلاعاتی در قلب دشمن نامبرد و بازگشت وی را به خاک کشور محصول رشادت این «قهرمان ملی» و سربازان گمنام امام زمان دانست ."
چند ماهی از شهرام امیری خبری نبود تا که یکباره در اسفندماه 1389 خانواده وی اعلام کردند :"شهرام امیری در بازداشت است!" (+)
خبر به سرعت در رسانه های داخلی و خارجی منتشر شد و مسئولین قضایی و امنیتی آنرا بارها تائید و تکذیب کردند (+) تا اینکه سرانجام سعید جلیلی درباره شهرام امیری گفت که او در جریان یک سفر خارجی ربوده شد و یک سال را خارج از مرزهای ایران گذراند. بعد او برگشت و حالا ما داریم از او تحقیق می‌کنیم که چه اتفاقی برایش افتاده. وی در آن گفت‌وگو که با خبرنگار اشپیگل انجام شده است در برابر سئوال خبرنگار که رسانه‌های بین‌المللی گفته‌اند آقای امیری بازداشت شده است و در خواست کرد که اگر او آزاد است، با اشپیگل مصاحبه کند، پاسخ داد «شهرام امیری پس از بازگشت به تهران، یک کنفرانس مطبوعاتی گذاشت، شما هم به جای مصاحبه مجدد، بروید ببینید در یک سالی که او در آمریکا بوده، چه اتفاقی افتاده است این تحقیق حق مسلم ماست !».(+)
اکنون این تحقیق که به گفته جلیلی حق مسلم دولت ایران بوده است ظاهرا با گذشت بیش از بیست ماه بازداشت انفرادی و شکنجه و... به پایان رسیده است .
و عاقبت این تحقیق از قهرمان ملی کشور برابر بوده است با « دهسال زندان و پنج سال تبعید »!
اتهامات شهرام امیری که در شعبه هفتم دادگاه نظامی تهران بصورت غیر علنی و عمدتا در خارج از وقت اداری برگزار شده دایر است بر : « تماس و برقراری ارتباط مجرمانه با کشورهای متخاصم و اقدام علیه امنیت ملی و دراختیار گذاردن اطلاعات طبقه بندی شده به دشمن» ، اکنون همان شعبه حکم وی را صادر کرده است : دهسال زندان با احتساب دوران بازداشت و پنج سال تبعید به شهرستان خاش ! .
خانواده شهرام امیری سال گذشته به خبرنگار ایران بریفینگ گفته بودند که : « ابتدا مقامهای قضایی او را در یک خانه امنی در شرق تهران نگهداری می نمودند که دو بار نیز اجازه یافته بودند در آن مدت در آخر هفته با وی در یک مجتمع تفریحی فرهنگی به نام طلائیه دیدار داشته باشند
آنزمان به خانواده امیری گفته شده بود که :« هدف از این نگهداری حفاظت از جان شهرام امیری در برابر خطراتی است که نیروهای امنیتی احساس نموده اند جان وی را تهدید می نماید » . اما این رویه از پایان مهرماه همان سال متوقف و بعدها آنها متوجه می شوند که وی در زندان حشمتیه تهران و در سلول انفرادی نگهداری و زیر بازجوئی می باشد .
امیری در خلال آن پنج ماه بازداشت آنطور که ایران بریفینگ خبر یافته بود مورد شکنجه‌های روحی و جسمی قرار گرفته و در طی آن مدت نیز یکبار به دلیل فشارهای وارده مدت یک هفته در بیمارستان ۵۰۴ ارتش در تهران بستری بوده است .
یکی از بستگان شهرام امیری دوازدهم اسفند ماه 1389به خبرنگار ایران بریفینگ گفته بود : « ما در تمام این مدت از او بی‌خبر و بی‌اطلاع بوده ایم و فقط چند بار و آنهم کوتاه به مناسبتهای مختلف مذهبی که آخرینش تولد حضرت رسول بود اوبا ما تلفنی سخن گفت و اعلام کرد حالش خوب است و بازجوئی‌هایش در حال اتمام است
وی اعلام کرد که در برابر مراجعات بی‌شماری که به دادسرای نظامی تهران و همچنین سازمان حفاظت اطلاعات ارتش و دفتر پیگیری وزارت اطلاعات داشته ایم هیچ مرجعی جواب قانع کننده‌ای به ما نمی دهند و ما تنها از طریق تماس یکی از مسئولان پرونده‌اش متوجه شدیم که وی را قرار است دیروز به دادسرای نظامی بیاورند که قاضی پرونده موافقت نمود فقط دقایقی او را در اتاق دادگاه ببینیم .
ایشان وضعیت نسبی و ظاهری امیری را نگران کننده اعلام کردند و گفتند :« بشدت لاغر شده بود و رنگ و روی او و صحبت کردنش گرچه خود اظهار می داشت حالش خوب است و همه چیز عادی است اما نشان از آن داشت که روزهای سختی را گذرانده است .»
ایشان همچنین اظهار داشتند در طی این مدت دوبار ماموران وزارت اطلاعات و عملیات سازمان قضایی نیروهای مسلح خانه شهرام امیری را بازرسی کرده اند، بار اول مربوط می شود به همان روزهای ابتدایی که او را به قول خودشان به خانه امن برده بودند و بار دوم نیز حدود دوماه پیش بوده است که در یکبار آن پس از رویت حکم بازرسی منزل از اتهامات وی باخبر شدیم ، در طی این بازرسیها حدودا هر چیزی که در خانه و اتاق او مربوط به وی می شد حتی روزنامه و مجلاتی که در اتاقش بود را ماموران با خود برده اند .(+)
اما اکنون ظاهرا فشارها از روی وی برداشته شده است چرا که روز گذشته 4 خرداد 1391 یکی از بستگان وی به خبرنگار «صبح امروز» گفته است : «از عید امسال ملاقاتش آزاد شده و هر هفته می‌شود به ملاقاتش رفت و یک روز در میان هم به مدت پنج دقیقه اجازه تماس تلفنی دارد، قرار بود قاضی پرونده برای عید امسال به وی پنج روز مرخصی بدهد که بعد‌ها اعلام شد مورد موافقت قرار نگرفته اما روز سال تحویل به همراه یک مأمور وی موفق شد در کنار خانواده‌اش باشد.»
این عضو خانواده شهرام امیری در پایان اضافه نموده است که: «شهرام با پای خودش و با رضایت خودش به ایران برگشته است ماهم هنوز نمی‌دانیم او خودش به آمریکا رفته و یا دزدیده شده است اما این را همه می‌دانیم که با پای خودش به ایران برگشته و آن گونه هم مورد استقبال قرار گرفت و لقب قهرمان ملی هم به او دادند توقع ما از مسئولان این نبود که با خوابیدن سرو صدا‌ها به سراغش بیایند و بازداشتش کنند، ما هنوز هم نمی‌دانیم به فرزندان خردسالش چه جواب قانع کننده‌ای بدهیم وقتی می‌پرسند چرا بابا خانه نیست؟»(+)
اینکه چرا شهرام امیری در خانه نیست البته جواب مشکلی است! اما او نه اولین هست نه آخرین ، او نمونه هزاران فرد فرصت طلب و جویای نام و نان است که همه آمال و آرزوهایشان را در زندگی درغرب یا حادثه و ماجرا می دانند ، امیری جوانی که در هرج و مرج و نبود شایسته سالاری در سیستم ایران در جوانی به همه چیز دست یافت اما زیاده خواهی اش مانع از عاقبت خوشی برای وی شد ، او گمان میکرد که در خارج از کشور هم می تواند با چرب زبانی و تملق و زیاده گویی و دروغ به همه چیز برسد و از فقدان اطلاعات کافی آمریکائیها از شرایط موجود در ایران نیز مطلع بود و همین امر به او کمک کرد که دستگاههای امنیتی آمریکا را تاحدودی فریب دهد .
حالا او چوب دروغپردازی و زیاده خواهی هایش را دارد می خورد او از اعتماد همه سوءاستفاده نمود از اعتماد جمهوری اسلامی به وی گرفته تا آمریکائی ها و عاقبت نیز این بادکنک توسط همان کسانی که روزگاری او را بادکرده بودند ترکید !

زبان پارسی‌

Tuesday, August 21, 2012


شعری زیبا و پر طنز در باره فقدان مرغ در ایران از هادی خرسندی

مرغ آهنگ جدایی ساز کرد
ناگهان از سفره ام پرواز کرد

از فراقش قلب بشقابم شکست
قاشق و چنگال من در غم نشست

دید او فیش حقوقم را مگر؟
کاین چنین از پیش من بگرفت پر

مرغکم رفتی تو از پیشم چرا
کردی از پیش خودت کیشم چرا

من به تو خیلی ارادت داشتم
حشر و نشری با کبابت داشتم

خاطراتت مانده در کنج اجاق
سوخت قلب دیگ تفلون از فراق

ران و بال و سینه ات یادش بخیر
قلب چون آیینه ات یادش بخیر

با سس قرمز چه زیبا می شدی
خوب و دلچسب و دلارا می شدی

ای فدای ژامبون رنگین تو
سوپ های داغ و آن ته چین تو

ناز کم کن پیش ماها هم بیا
لطف کن ،یک شام، اینجا هم بیا

دستمان از گوشت دور است ای نگار
پس تو دیگر اشکمان را در نیار

زندگی بی تو جهنم می شود
سکته ،اسبابش فراهم می شود

ای فدای قُد قُدایت باز گرد
این دل و جانم فدایت باز گرد

بی تو باور کن که مردن بهتر است
از جهان تشریف بردن بهتر است

از خر شیطان بیا پایین عزیز
عشوه کم کن ،زهر در جامم مریز

تازگی از دیگران دل می بری
هرکه بامش بیش ،با او می پری

در نبودِ هیکل زیبای تو
دلخوشم با سنگدان و پای تو

پس چه شد آن بال های خوشگلت
لک زده است این دل برای شنسلت

ذهن یخچالم پُر است از یاد تو
بازگرد ای خوشگل تو دلبرو

تخم خود را لا اقل از ما نگیر
تا که با خاگینه اش گردیم سیر


یک خانم از یک اقا هزار تا چیز می خواد اما یک اقا از بس که اقاست از هزار تا خانم فقط یک چیز می خواد
 
از نظر علماء سینه خانمها همانند روزه است خواستی بگیر نخواستی بخور
 
لاته به اخونده میگه:حاج اقا ما اگر ترتیب ابجی شما رو بدیم از نظر شرعی فامیل میشیم؟اخونده می گه:نه عزیز من اینجوری بی حساب می شیم.


خسته نباشید ای مجاهدان در راه خدا


Tuesday, July 10, 2012

CONSORTIUM GHACHAGH NAFT-E IRAN

تظاهرات 18 تیر در لندن 2012

جالب: در دقیقه ۳ و ۲۲ ثانیه و دقیقه چهار، یک نفر "شبیه" به اعلیحضرت محمد رضا شاه آریامهر مشاهده میشود

NOTE: AT MINUTE 03 & 22 SECONDS AND ALSO AT MINUTE 04 OF THE VIDEO SOMEONE WHO ARGUABLY HAS A FIRST GLANCE HEART STOPPING RESEMBLANCE TO HIS LATE MAJESTY MOHAMMAD REZA SHAH PAHLAVI APPEARS AMONG THE ANTI-MULLAH REGIME ROYALIST DEMONSTRATORS RECENTLY IN LONDON!




Monday, July 09, 2012

چکامه ای زیبا از بانو سیمین بهبهانی

چکامه ای زیبا از بانو سیمین بهبهانی بعد از حذف نام کوروش بزرگ از کتابهای درسی تاریخ ایران


هرگزنخواب کورش، دارا جهان ندارد

سارا زبان ندارد، بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد

کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست

حتا دل دماوند، آتش فشان ندارد


دیو سیاه دربند، آسان رهید و بگریخت

رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد

روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید

زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد

بر نام پارس دریا، نامی دگر نهادند

گویی که آرش ما، تیر و کمان ندارد

دریای مازنی ها، بر کام دیگران شد

نادر ز خاک برخیز، میهن جوان ندارد

دارا ! کجای کاری، دزدان سرزمینت

بر بیستون نویسند، دارا جهان ندارد

آییم به دادخواهی، فریادمان بلند است
اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد

سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی

اما صد آه و افسوس، شیر ژیان ندارد

کوآن حکیم توسی، شهنامه ای سراید

شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش، ای مهرآریایی

بی نام تو،وطن نیز نام و نشان ندارد


این حامی واقعی مردم ایران

Note how Gingrich bows instead of shaking hands with Maryam Rajavi, since Moslem women do not like to shake hands with men, who are not relatives.

Newt accords her the title of "president" to offset the Mullah regime.

He speaks in philosophical terms and in opposition to the USA State Department's Terrorist labeling of the Mojaheddin (MEK), the strongest anti-Mullah group around.

The Marxist-Islamist MEK, while not my favorite political group and in some ways as bad as the Mullahs are certainly worthy of political support if we want to throw a trained, dedicated (though cultish) force at the Mullahs.

The clerics have spent every moment since the start of the Khomeini Iran-Iraq war in poisoning Iranian minds against this group. Possibly the only opposition, other than the students and Green movement,they really fear. And with their base in France, unable to shell or displace as they did with those members who were in Camp Ashraf, Iraq.


محمدرضا عالی پیام: امام زمان

Saturday, July 07, 2012

چرا کشف جدید علمی را ذرات خدا نام نهادند

 (Higgs Boson) هیگز بوزون یا ذرات خدا:
چرا دانشمندان این ذرات را ذرات خدا نام نهادند حدود 50 سال پیش این فرضیه را دانشمندان پیش نهادند ذراتی در فضا است که به من و تو و همه  چیز وزن میدهد و احتمالأ همه چیز در عالم وزن خود را از آن ذرات میگیرند و فکر میکردند چنین چیزی آنقدر بنیادین است که نمیتوان وجود آنرا ثابت کرد. همزمان فکر میکردند بخاطر وجود این ذرات است که همه چیز در این عالم و کهکشانها وجود پیدا کرده بنا بر این به شوخی و برای مسخره کردن مذهبیون این ذره را ذره خدا نام نهادند چون به اثبات رساندن آن تقریبأ غیر ممکن به نظر میآمد ماننددهمان خدائی که مذهبیون به دانشمندان میگویند عدم وجودش را ثابت کن نام این ذره را هم به شوخی گذاشتنند ذره خدا. اما خوشبختانه همین 4 جولای چند روز پیش روز استقلال آمریکا دانشمندان توانستنند وجود این ذرات را ثابت کنند.

هیگز بوزون چیست: تجسم کنید کوهی پر از برف و کسی روی برف شروع به اسکی کردن است او از روی برف عبور میکند و ذرات برف به او نمیچسبند اما اگر کسی در توی برف راه رود ذرات برف به او چسبیده و به وزن آن شخص می افزاید یا اگر فرض کنیم آن شخص وزنی نداشته باشد بعد از عبور از برف وزن پیدا خواهد کرد.
هیگز بوزون هم همینگونه عمل میکند این ذرات در میان ذرات اتمی حرکت میکند تعدادی از ذرات هیگز بوزون به ذرات اتمی چسبیده و بعضی هم براحتی از میان ذرات اتمی عبور کرده و به آنها نمیچسبند آن ذراتی که چسبید به آن وزن میدهند بعبارتی دیگر میتوان گفت ذرات هیگز بوزون ذرات بنیادین برای بوجود آمدن همه چیز هستنند و بدون آنها هیچ چیز در این عالم و کهکشان وزن یا شکل پیدا نمیکند به عبارتی دیگر اگر هیگز بوزون وجود نداشت من و تو هم وجود نداشتیم یا بهتر است بگوییم بودن ما یا هر چیزی که وجود دارد را باید مدیون این ذرات باشیم.

دانشمندان نام این ذرات را ذره خدا نام نهادند چون مذهبیون اعتقاد دارند علم نمیتواند ثابت کند وجود آوردنده این عالم وجود ندارد اما با ثابت کردن وجود این ذرات و اینکه همه چیز بخاطر آنها شکل گرفته پس این ذرات  مانند همان خدایی است که مذهبیون میگویند اوست که عالم را بوجود آورده. همچنین مذهبیون میگویند علم نتوانسته عدم وجود خدا (به تعریف مذهب) را ثابت کند اما با کشف این ذرات علم یک قدم جلوتر رفت تا عدم وجود خدائی که مذهب تعریفش را میکند ثابت کرد و بلاخره روزی خواهد رسید که علم عدم وجود خدا را هم ثابت خواهد کرد پس تا آن روز نمیتوان گفت سد در سد خدا وجود ندارد اما انگشت شواهد بطرف عدم وجودش است و روز بروز به این نقطه نزدیکتر میشوند.

چون لازم دانستم قبل از اینکه مذهبیون دوباره به اشتباه مردم را گول زده آن هم بخاطر نامی که دانشمندان به این ذره دادند و بگویند ببینید دانشمندان ثابت کردند که خدا وجود دارد این بود که فکر کردم تا خلاصه ای از هیگز بوزون البته آنگونه که من فهمیده ام را با شما شریک شوم تا به اشتباه فکر نکنید چون هیگز بوزون ذره خدا نام گرفته بنا براین بلاخره کشف شد که خدا وجود دارد لااقل خلاصه ای که چرا آنرا ذره خدا نام نهادند را دانسته باشید. اما امیدوارم دوستانی که به علم فیزیک آشنائی دارند اگر چنانکه من نتوانسته ام درک درستی از این ذره داشته باشم و به اشتباه خلاصه ای از آنرا با همه شریک شدم لطف فرمایند من و همه ما را در اینمورد روشن کنند.
بهتر است بگویم قبل از اینکه ایمیلهای بیمورد دریافت کنم همینجا اعلام میکنم من اطلاع چندانی از علم فیزیک ندارم واگر نتوانسته ام درست این کشف بزرگ را شرح دهم قبلأ از تمام اونهائی که آشنائی کامل از علم فیزیک ذره ای (particle Physicists) دارند پوزش میخواهم.

با مهر
مرداویج زیاری
7 ژوئیه 2012 ترسائی

از این موقعیت استفاده کرده و فردا که روز یادآوری از جانباختگان آرتش و دانشجویانی که بدست جمهوری و اسلامی در روز 18 تیرکشته شدند و خون در راه آزادی میهن دادند است را فراموش نکنید هر جای دنیا که هستید حتمأ در مراسمی که ترتیب داده شده شرکت فرمائید و در لندن هم تظاهرات 18 تیر فردا یکشنبه 8 جولای جلوی سفارت اشغالی ایران روبروی هاید پارک از ساعت 4 تا 6 نیمروز برای اطلاعات بیشتر تارنمای  www.awti.org     یا تلفن   07932776289   کدبان آرش تماس بگیرید

Saturday, June 30, 2012

بمن چه 2600000 طبق آمار رسمی کودک ولگرد داریم

خانم وآقائی که با الگوی بیگانه بر دو پادشاهان پهلوی میتازید !


شهیادان رضا شاه بزرگ و شاهنشاه آریامهر ، هرآنچه درتوان داشتند برای کودکان ایران کوتاهی نورزید ند .


روزی که برای کودکان جنوب تذکری دادم پتیاره ای ویا پتیاره گانی بمن گفتند ، شما برو به جمهوری اسلامی

کمک کن و پول بده این سخیف هرزگان کمک های جهانی را که ده ما بریک میکنند ازخودشان سخن نمیگویند

ولی برمیهن پرستان و میهن خردان با اندیش و دوستداران آب و خاک ایران دهن دریدگی میکنند تا سفره آنها

برایرانیان پنهان بما ند .


اگررضا شاه بزرگ ومحمد رضا شاه آریامهر، بگفته شماها هیچ کاربا ارزشی برای وطنشان نکردند ، آنچه که

لازمه معرفت وخرد وبینش وپاکدلی وایران دوستی بود برای کودکان ایران کردند ، آن ها رفتند اما کودکان پس

ازآنها باین روز فلاکت افتادند ، بجای کمک به کودکان آواره و بینوای حلبی خواب ایرانی ما بفکرکودکان دیگر

جهانیم ! باین میگویند آی زکی با این وطن پرستی .


شماهائی که فریاد ازدو پادشاهان پهلوی برمیدارید ، تنها یکروز براه انسانیت وخرد باشید با پاکی دل وباصفای

مهرایرانی بیا بگو کارهائی که در دوران آنها انجام شد دیگرهیچوقت وهیچ هنگامه دیگری برمردم ایران هویدا

نخواهد شد ، آنان ایران را دوست داشتند با مردم ایران ، کاخ مجلل را برملت محروم پسندیده نکردند .

اندکی انصاف ومروت وعدل و بینائی وخرد برای همگان ما باشد ، این نمیشود شما سالیان سال خدمت گذارش

باشی سپس با یک اندک دلگیری وجدانت را از سفره خرد درآوری وهرزه زبانی کنی ، باین گونه افراد چنین

میگویند ، ازکلمات داش های با معرفت است ، بی معرفت !!


امیدوارم سفره دل شما را با صابون همان داش های با معرفت یاد آور نشوم که معرفت آن ها به جامدان درتن

شما خورده است ، انشا الئه که نخورده باشد !!!


اگرتوخواستی کمک کنی با خرد پیش برو درکاسه رژیم ومامورانش ریختن گناه کبیره ای بیش نیست .

پول های گدائی از مردم را به منزل هایتان ویا درپس اندازهای شمامگذارید ، بدانید هردینارش راکه حیف ومیل

کنید و برای فردای فرزندان شما اندوخته کنید همانند خوره بر وجود آنان خواهد رفت ، بترسید از داداری که بر

شما ناظروشاهد است و براعمال وکردارتان نظاره گر .

با احترام
باوندیان