Friday, December 23, 2011

پنهان کاری و خط قرمز ها

پنهان کاری و خط قرمز ها
گويا در پشت الم شنگه های گمراه کننده چندروز اخير، بين نماينده دولت احمدی نژاد (سعيل جليلی) با نماينده دولت پرزيدنت اوباما (ويليام برنز) گفتگو ها و توافق هایی حاصل شده است. از موضوع مورد توافق اين راز پرده برداری نشده است ولی هرچه باشد اين توافق ها می تواند راه هرنوع درخواستی از سازمان های بين المللی را هم ببندد. چرا که همزمانی اين دو باهم يکی با صدا ديگری بدون سروصدا در جريان بوده است. احتمال اينکه در پی اين توافق ها دولت باراک اوباما مسئله حقوق بشر را در سايه مذاکرات مربوط به اتم را نا ديده بگيرد بسيار زياد است.
شايد برخی اين ارتباط را ناديده بگذارند ويا به مورد اشاره شده عنوان «تئوری توهم توطئه» بدهند... درحاليکه در سالهای گذشته شاهدبوده ايم که چندبار از همين روش ها استفاده کامل را برده اند، درمورد انتخاب محمد خاتمی، در باره جنبش سبز لجن، و پيش از آن در به اصطلاح رفراندم 20 ميليون رای، همين کار صورت گرفت.
سپاه قدس به فرماندهی علی خامنه ای ماموريت دارد در صورتی که لازم باشد هر زمان برای حفظ موقعيت جمهوری اسلامی که گويا مورد نظر بسياری از کشور های غربی از جمله انگلستان و لااقل تا زمانی که آقای اوباما در سرکار است مورد نظر دولت برسرکار در آمريکا هم با آن توافق دارد پيشنهاد مذاکره با آمريکایی ها به روی میز بيايد... که در چند روز گذشته هم اين اتفاق تا حدودی رخ داد !!
يکی از اين ابزار ها ربودن آدم های طرف مقابل است. جمهوری اسلامی مدعی شد جاسوس آمريکا را در ايران دستگير کرده است، طرح ترور سفير عربستان در آمريکا، هواپيمای جاسوسی مرموزی را در پی سقوط آن در اختيار دارد، و در سوريه بدون معطلی پنج آدم رژيم اسلامی دستگير شدند (دو نفر غير ايرانی هم بوده اند0 همانطور که وقتی کارلوس قلابی جمشيد آموزگاررا از وين دزديد زکی يمانی و چند نفر ديگر را هم همراه برد ولی پيام و موضوع مذاکره چيز ديگری بود)
امروز سيا اعلام می کند هرکس در باره مردی از تيم القاعده خبر هایی بدهد 10 ميليون دلار «دستمزد» می دهد.. با توجه به روند حوادث در سوريه، اعلام سخنگوی کاخ سفيد در سرنگونی «بشار اسد» در سوريه گويا خواب هایی برای کشور ما ديده اند که تاييديه ايرانيان نا آگاه را برای درخواست حمله به ايران را اقتضا میکند تا از هم حالا مقدمات جنگ بعدی در فضای ايران را فراهم کنند.
آنچه ثابت شده و مسلم است رژيم جمهوری اسلامی بدون بکار گيری سياست «ترور وجنگ» قادر به ادامه زندگی نيست. کيسه باج خواهی در رژيم اسلامی از همان روز گروگان گيری 444 روزه امری جدی و واقعی بود.
پس از بيرون رفت ظاهری آمريکا از عراق نيروهای وابسته به معاون رياست جمهوری عراق که در ماجرای تروريستی گرفتار شده است، (بخوانيد توطئه شيعه عليه سنی) انفجار های پی در پی که کشتار فراوان داشته است، ملاقات قاسم سليمانی فرمانده سپاه قدس با رييس جمهوری عراق و احتمال اظهارات وی در رابطه با برقراری تماس با آمريکا در پی بيرون رفتشان (ظاهرا) ازعراق می تواند خبری که در روزنامه های ترکيه منتشر می شود را تاييد کند.
ولی همانطور که ميدانيم سپاه پاسداران هم در ميان خود جبهه های گونه گون دارد که بحران سازی و بحران آفرينی می کنند تا بتوانند در راس حکومت باقی بمانند 80 درصد نيروهای مستقر در سفارتخانه های رژيم را وابستگان سپاه تشکيل می دهند.
• آيا سروصداهای انفجار در درون عراق مقدمه ای برای تماس آمريکایی ها با عوامل رژيم است؟؟ احتمال آن زياد است
• آيا اين سروصدا وانفجار ها می خواهد موضع آمريکا و امنيتی که در عراق فراهم نموده بود را تثبيت کند؟ احتمالا.
• آيا اين سرو صدا ها در پی خلاء بوجود آمده به اختلاف وقدرت نمایی سنی و شيعه دامن می زند؟ احتمال زياد دارد.
• آيا اختلاف سنی و شيعه موضوع اختلاف بين دوقطب «سنی و شيعه» عربستان و جمهوری اسلامی در استقرار و تصاحب افکار جهانی است>> ارتبای با قدرت نمایی آمريکا و انگلستان دارد، يا انگلستان هر دو لبه شمشيررا برای تضعيف آمريکا بکار می گيرد>
• آيا انفجار های اخير در عراق کار عوامل مجاهد خلق است؟؟
• آيا تمديد مدت کمپ اشرف با مسئله سنی وشيعه و ضدوبند های سياسی ديگر ارتباط دارد؟
در سی سال گذشته رژيم ملايان مرتبا با آشوب آفرينی در خاورميانه حاکم شده اند و مرتبا از غربی ها امتياز گرفته اند، تا آنجا که لازم باشد باز هم از آشوب آفرينی و ايجاد سروصدا حتا کشيدن موضوع اين سروصدا ها به روزنامه شريعت مداری کيهان تهران بهره جویی نموده مقدمه ای برای سازش های زير پرده به منظور کمک رژيم در انتخاب دوباره باراک اوباما در رياست جمهوری باشد. همان کاری که در گروگان گيری 444 روزه برای ريگان انجام شد.
آنچه غيرقابل گذشت است هزينه های کلان اين آشوب آفرينی ها است که همه هزينه های آن از جيب خالی و بحران زده مردم بيچاره ايران پرداخت می شود. ديگر در ايرانی توان اقتصادی باقی نمانده، افزايش قيمت دلار و سقوط بيش از 229 تومانی ارزش دلار و يورو در يک روز وعدم پذيرش بيمه ها و گمرک های کشور های وارد کننده کالا های از مبداء ايران به بازرگانان چنان صدمه ای زده است که به اين زودی شايد قادر به بلند شدن برروی زانو های خود نباشند.
مسلم آنکه هرنوع توافقی بين نماينده باراک اوباما و دولت آخوند ها صورت گرفته باشد مسلما در راستای «محکوم کردن خامنه ای در دادگاه حقوق بشر» نيست زيرا هنوز اثرات حمله گاز انبری «حقوق بشری» به آن ميزانی که در زمان کارتر عليه دولت شاهنشاهی بود يک دهم آن عليه رژيم واقعا گرفتار مسئله حقوق بشر جمهوری اسلامی نيست. سازمان های حقوق بشری چشم پوشی هایی را اعمال میکنند که نشانی از بهره گيری از اين ابزار را در برندارد. چرا که ملاحظه می شود آمريکا کمک خود به «مرکز اسناد حقوق بشر ايران» را قطع میکند. همان مرکزی که در زمان آقای بوش تاسيس شد تا جنبش سبزی های لجن را تا حدودی فعال و تقويت کند. آيا اين کمک ها با مطرح شدن موضوع «کمپ اشرف» کانال خودرا عوض کرده است؟
از شواهد برمیآيد که آقای اوباما به طرح «شکايت از خامنه ای» خيلی علاقه نشان نمی دهد، وچه بسا از آنجا که رژيم ايران و روزنامه های داخلی رژيم عکس العمل حادی در مقابل چنين حرکتی نشان نداده اند به عواقب بی ثمر آن آگاهی داشته باشند. در صورتيکه اين درخواست به سازمان های بين المللی نرود و به ويژه وارد بحث های شورای امنيت نشود يکبار ديگر حاکمنيت منفور جمهوری اسلامی به يک تثبيت وابقاء رژيم مبدل شده و روسياهی آن برای مطرح کنندگان موضوع و پشتيبانان آن خواهد ماند. در اين ميانه فقط رژيم جمهوری اسلامی مدعی شده است «زندانيان سياسی دوران شاه» حالا که به خود شاه دسترسی ندارند خانواده آنان را تعقيب قانونی بکنند!!! از اين طريق خواسته است در مقابله از «قصاص» بهره برده باشد.
تنها کسانی که از مورد شکايت عليه خامنه ای بهره برداری می کنند آنانی هستند که در پی آنند وفاداران به نظام مشروطه پادشاهی را که اتفاقا تعدادشان زيادتر هم می شود، ولی بيشترشان سکوت کرده اند را وابسته به رژيم جمهوری اسلامی قلمداد کرده و آنان را ازصحنه خارج کنند. بازهم بازوان ضد نظام مشروطه که مرتبا به دليل مستند نويسی و مستند گویی طرفداران نظام پادشاهی را با ابزار «ترور شخصيت» می کوبند.... حسادت و چشم هم چشمی به آن حد رسيده است که جلوی چشمان خيلی ها بسته شده. يا احتمال «پست های آينده» آنان را به «تملق گويي» واداشته است. در اين راستا خانمی که با نام مستعار «سارا ايرانی» در برنامه ميبدی نقطه نظرات برخی کشور های با سياست جهت دار عليه ايران را عنوان می کند به اين موضوع اشاره میکند و مخالفين پيشنهاد را عوامل رژيم قلمداد میکند که مورد تاييد آقای ميبدی هم قرار می گيرد.
تحريم هایی که برخی از نا آگاهان درون اپوزيسيون درخواست کرده اند بصورت جدی دنبال می شود و هربار به تعداد آنها افزوده میشود، هربار هم نام «ايران» نام «بانک مرکزی ايران» تکرار و آبروی نيم بندی که از نام «ايران» باقی مانده نيز به آسانی آلوده و چرکين می شود... هنوز کسی بطور يقين وجدی از «جمهوری اسلامی» از اسلامی که بانی تروريسم و همه الم شنگه های بين المللی است سخن در ميان ندارد. لااقل تا زمانی که مسئله بشار اسد در سوريه بپايان نرسيده سخنی در ميان نيست.. ولی مسلم اينکه زمينه سازی ها آنهم از کانال هایی که می تواند خطرات جدی در برداشته باشد مطرح شده است.