نامه سرگشوده به حضرت رئیس جمهور آمریکا پرزیدنت بوش
عالیجناب من یک ایرانی هستم و این نامه را توسط سایت آنتی ملا برای شما می فرستم. امیدوارم به آن توجه فرمائید.
28 سال پیش وقتی حکومت خود کامه جمهوری اسلامی، که بعلت جهل و طبیعت قهقرائی خود توجهی به هیچ یک از اصول دیپلماسی جهان نداشت، کارکنان سفارت آمریکا را به گروگان گرفت، حتی یک بچه 15 ساله در ایران میدانست که اگر بلافاصله آمریکا جلوی خروج نفت ایران را بگیرد و کشتی های جنگی خود را به سوی ایران بفرستد، آیت الله خمینی حساب کار خویش را خواهد کرد، وگرنه با همان بی اعتنائی که دیدیم، با خونسردی میگوید آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. و همه ما ایرانیان با تعجب دیدیم که آمریکا هیچ غلطی نکرد. لذا نتیجه گرفتیم، که امریکا آن قدرتی که ما فکر میکردیم نیست و یک شیر کاغذی است و آخوندی چون خمینی میتواند آنرا سر انگشت برقصاند.
رژیم خونخوار خمینی که از بدو کار دست بکشتار ایرانیان زد و کارگاه آدمی کشی او هنوز از کار نیفتاده، پس از دو ماه مورد نفرت ایرانیانی قرار گرفته بود که سر از پا نشناخته تحت تأثیر مزدوران خارجی، مانند کمونیست ها دست به اعتصابات زده بودند . مردم به چشم خود دیده بودند که اگر رژیم شاه زندانی سیاسی داشته، همین آخوندها و کمونیست ها بودند که میخواستند این بلا را بسر ایران در آورند، و لذا به شاه حق داده بودند که این جانوران آدم خوار را زندانی کرده باشد. حالا ایران بدست موجود عقب افتاده و نالایقی چون جیمی کارتر در دام این جانوران افتاده بود. و تازه جیمی کارتر برای اینکه عدم لیاقت و کار دانی خود را بیشتر نشان دهد، بجای اینکه دست به یک اقدام تهدید آمیز جدی بزند، کمدی مسخره حمله با هواپیماهای نظامی را درست کرد، که از ابتدا هر بچه ای می فهمید محکوم به شکست است و ابدآ بیادش نیامد که شوروی هم ناظر بی طرفی نیست و میتواند این اقدام احمقانه را در هم بشکند. همانطور که دیدیم در هم شکست. و ار اینکه شوروی با اشعه لیزر این هواپیماها را در کویر مورد حمله قرار داد، قبل از اینکه به محل تعیین شده برسند، من شخصأ تصور میکنم، شوروی در ستاد کارتر مأمورین مخفی داشته است که توانسته اند خبر این جریان را بدهند و شوروی منتظر ورود این هواپیماها بود و میدانست که بهترین نقطه حمله به آنان در کجاست.
حضرت پرزیدنت آنچه کارتر با ایران کرد، در تاریخ دنیا بنام سر آغاز حوادثی شوم که به این زودی پایان نخواهد پذیرفت و دنیا را به آشوب خواهد کشید ثبت میشود. و امیدوارم روزی این تلخی میوه ای شیرین داشته باشد و آن بر چیده شدن بساط اسلام از دنیا باشد. زیرا امروز بر مردم دنیا مخفی نیست که این دین جز شرو کشتار و غارت چیزی به ارمغان ندارد.
ولی آنچه مرا وا داشته به شما نامه بنویسم اینست که، ما مردمی که از کودکی در همسایگی خانه به خانه این آخوندها و این اسلام زده ها زیسته ایم آنان را بخوبی میشناسیم . دیپلماسی غربی در آنان اثری ندارد و چیزی را عوض نخواهد کرد. فرصتی را که کارتر از دست داد با افتادن در دام فریبکارانه این ملایان از دست ندهید.
کارتر میتوانست در اول کار با یک حمله کوتاه اشتباه خود را جبران کند، و با نجات ایران از دست آخوند ها و باز گردانیدن آن به ملیون دنیا را از گرفتاری امروز نجات دهد. کاری که شما امروز قادر نیستید به آن آسانی انجام دهید. زیرا این نهال تازه آن روز امروز درخت قرصی شده و ریشه کن کردن آن مشکل است، اما غیر ممکن نیست. لطفأ کاری نکنید که این درخت چنان غول پیکری بشود که شاخه هایش خود شما و کشورتان را خفه کند، و سایر دنیا را تاریک و از آفتاب محروم. اگر موفق نشوید این درخت را ریشه کن کنید تاریخ دنیا روزی شما را نیز مانند کارتر نا لایق خواهد دانست . بجای بازی های غیر مفید دیپلماسی، از هر طریقی که میدانید اقدام به ریشه کن کردن این درخت بکنید، تا نام شما در تاریخ آمریکا و دنیا نجات دهنده باشد.
به مردم آمریکا نیز پیامی دارم و آن اینست که اگر یک رئیس جمهور نا لایق، تنها بدلایل شخصی خود، چنین آشوبی براه انداخت و نه تنها آمریکا بلکه دنیا را در معرض خطر قرار داد، بی طرف نباشید، این رئیس جمهور را به محاکمه بکشید تا سرمشقی برای سایر رؤسای جمهور شما باشد، و خود را مجاز ندانند هر آشوبی که خواستند براه اندازند. زیرا وقتی مردان نالایق در کارهای مهم قرار میگیرند، اشتباه آنها جبران ناپذیر خواهد بود. با تقدیم احترام بردیا رازانی
Wednesday, July 25, 2007
Wednesday, July 18, 2007
Sunday, July 15, 2007
پژوهش بر الله نشان می دهد که این لغت ربطی به اسلام ندارد. الله و اصلیت آن
الله فازی است از خورشید، ترجمه ایست از " سپیده دم" تعبیری است از ستاره سحرگاه یا طلوع خورشید. الله مخففی است از آلی لاه به معنی خدائی که متعال است. دلیل این سردرگمی اینست که لغت الله از زبان خلده گرفته شده.
این لغت مربوط به زبان آرامی نیست . بیش از دو هزار سال پیش لغت آرامی برای خدا کلمه – آل – بوده است و الاه که به معنی " خدا" بود که از راست به چپ خوانده میشده است. مثال دیگر این است که لغت خلده برای طلوع" ”معال” بوده و آنهم از راست به چپ. اما اینجا هم بزبان انگلیسی از چپ به راست نوشته میشود. برای عربها که خدای ابراهیم را می پرستیده اند آنرا "الوهیم" می نامیده اند که به معنی خدای زندگان می باشد.
بطوریکه نقل شده کعبه بدست ابراهیم و اسماعیل ساخته شده که ظاهرأ خانه ای برای این خدای زندگان بوده است. اما همچنانکه زمان به پیش رفت خدایان دیگری بوجود آمدند و آنها هم در کعبه جای گرفتند. وقتی آلوهیم زیارتگاه کعبه بود، پادشاه معاب که بالعک نام داشت بزیارت او آمد، و او شخصی بود که از الوهیم توسط پیغمبرش بالعام درخواست کرد که جهودان را نفرین کند، اما الوهیم درخواست پیغمبر خود را نپذیرفت و جهودان را گرفتار لعنت نکرد ( برای اطلاعات بیشتر در این مورد به شماره بیست و دو از 24:25 از کتاب انجیل مراجعه فرمائید)
مدت زمانی بعد الوهیم را که خدای ابراهیم بود، مردم عرب از خانه کعبه خارج کردند و نام او هم لعنت شد و هرگز دیگر یاد آوری از او نشد.
آنگاه چه موش را بعنوان رأس خانه کعبه و زیارتگاه پذیرفتند. چه موش به معنی قدرمند ترین است؛ همچنین به معنی خورشید نیم روز می باشد. و الله بجای او خدای نیم روز شد. لذا محمد نام خدای ابراهیم را نمیدانست ، بدین جهت است که محمد گفته است " شما قبلأ هم این باور را داشتید که الله خدای شماست ، چرا این باور را نکنید که او تنها خدائی است که وجود دارد" چیزی که عربها فراموش کرده اند اینست که عربی و عبری از یک ریشه بوده و اجداد مشترک دارند. ابراهیم جد هردو قوم است و لذا در یک برهه ای از تاریخ هردو به یک زبان سخن میگفته اند.
در کتاب تورات جدید در نوشته ماتیو 22:37 که در 6:5 هم تکرار شده است و اگر این نوشته بزبان عبری عرضه میشد کلمه یهوه نه الله را میدیدیم که به معنی کسی است که باید او را بعنوان خدای خود بپرستید. ترجمه آن بخوبی نمایان میسازد که لغت لرد جانشینی است برای یهوه نه اینکه جای آنرا بکلی گرفته باشد. مشگل اینجاست که الله بکلی جای کلمه یهوه را در انجیل عربی نگرفته ، زیرا عیسی بزبان آرامی فریاد بر آورد " الوئی ، الوئی لاما، تنی" اگر الله کلمه ای بود که قابل قبول در زبان آرامی باشد چرا عیسی باید کلمه الوئی را در زبان آرامی بکار برد؟ گرچه آنها که انجیل را از زبان آرامی به زبان عربی ترجمه کرده اند لغت الله را بجای الوئی بکار برده اند.
بر طبق تطابق جدید و معتبر لغات انجیل، مشخصه الوئی بدین ترتیب است : الوئی لغتی است مربوط به زبان آرامی و از فاز آرامی "خدای من " گرفته شده . خدا لغات و عناوین زیادی دارد. اما یهوه نام واقعی خدا در زبان عبری است.
توجه کنید: لغات بابلونیا ؛ بابلونین ؛ بابلی ، همه آنها به معنی دروازه خدایان هستند که از یک زبان قدیمی پرژین یا پارسی گرفته شده. این لغت بابیروش است که با لی پایان می پذیرد و که صدای دوتا "ل ل" را داشته است و برای خدا بکار میرفته .
در کتاب احمد دیدات زیرا عنوان ، نام او چیست؟ در صفحه 25 کتاب دیدات، او یک لیست از اسامی خداوند بزبان عبری و انگلیسی و عربی میدهد. او مدعی است که اِلاه یک نام عبری در انجیل است و به مثابه ایلاه در زبان عربی است . اما در اینجا مشکلی وجود دارد و آن اینست که در هیچ جای انجیل بزبان عبری اِلاه بعنوان نام خدا بکار نرفته بلکه بعنوان اسم مردانه و اسم درخت بلوط بکار رفته است.(فرهنگ لغات مصور انجیل زندوان در میشیگان در کتاب پنجم ذکر شده.)
بهر حال اِلاه به معنی " خدایان بالا " در زبان آرامی قدیمی بوده . باید از احمد دیدات ممنون باشیم که
این کمک را میکند تا بفهیم اِلاه ریشه لغت الله است. لغت کامل آن قبل از اینکه الله نامیده شود – ال ایلاه- بوده است(هیتی، فلیپ ، تاریخ عرب، لندن ، ماه هشت؛ از سال هزار و نهصد پنجاه) ایلاه یک لغت مذکر است که ریشه الله یا خدا به عربی است " اِل ایلات" مؤنث آن است که از ایلات گرفته شده . پیشوند ال در جلوی ال- ایلات علامت مشخصه است (منابع اسلامی)
ال ایلاه و ال ایلات ریشه دو نام هستند. الله و ال لت از سومری باستانی می آیند که نام خدای مرد و خدای زن بوده اند. ال لت نام خدای زن است که در " آیه های شیطانی" از کتاب القران هم به آن اشاره شده است. سوره 23- 53:19 . هیچ فرم دیگری از نام خدا در آنجا وجود ندارد همانطور که دیدات در تورات عهد قدیم ادعا میکند. ضمنأ الله قران همان اِلاه انجیل نیست. مگر اینکه الله نام پسر اساو باشد ( جنسس 36:41) . همچنین الله نام یک پادشاه در اسرائیل نبوده است ( انجیل در فصل کینگ 16:6 813-14 )
دیدات و ملاها مدعی هستند که الله که توسط دکتر سی آی اسکوفید هم بکار رفته تا معنی اصلی آنرا که الوهیم است مشخص کند . در زیر نویس نوشته دکتر اسکوفید با مراجعه با انجیل از نسخه شاه جیمز در مورد جنسس 1:1 ( دیدات ادعا میکند لغت آلاه و اِلاه انواع مختلف از همان لغت عبری هستند . اما آلاه لغتی است که برای قول دادن و قسم خوردن بکار میرفته است در حالیکه اِلاه نامی است برای مردان و ضمنأ نام درًه ای است و همچنین نام درخت بلوط . دکتر اسکوفیلد میگوید "ال" با الاه جمع شده که مفهوم نام خدا را بدهد. ولی در اصل این موضوع اشتباه است زیرا این دو را بهم نمیتوانند وصل کنند که همان مفهوم الوهیم را برسانند. بطوریکه هر شاگرد مدرسه ابتدائی متوجه میشود "الاه" یک لغت ساده عبری است نه یک لغت ساخته شده مرکب با الله اسلام که از ال ایلاه آمده و لذا دوتا "ل ل " دارد.
زبان عبری هیچ رابطه ای از نظر زبان با الله عربی و قران ندارد. همچنین هیچ مدرک در تاریخ زبان عبری ثبت نشده است که "آلاه" بخشی از مفهوم اِل یا الوهیم است. بدین دلیل نسخه تجدید شده اسکوفیلد یاد داشت "آلاه" را حذف میکند.
احمد دیدات کمک زیادی کرده است از این نظر که نسخه پر غلط اسکوفیلد را بکار برده و بدین ترتیب توانسته است نشان دهد که محمد تنها کسی نیست که توسط حرف شنوی از شیطان براه خطا رفته سوره 53 قران .
در کتاب انجیل الله وجود ندارد و بهمان ترتیب از الوهیم هم در قران و یا مکه اثری نیست.
لذا اصلیت الله از کجاست؟ الله یکی از ابتکارات محمد نبوده ودر هنگام مراقبه در غار حرا هم باو الهام نشده بلکه الله زمانی طولانی قبل از اینکه محمد در صحنه ظاهر شود وجود داشته است. بر طبق اظهار دابلیو مونتگمری وات ، اصل پیام محمد تنقید از الحاد نبوده بلکه او بسوی مردمی رفت که خدائی بنام الله یا ال-ایلاه را قبول داشتند که به مفهوم خدای متعال است.
محمد مردم مکه را تشویق کرد که بسوی خدای همگانی بروند یعنی توجه خود را مانند او به الله بدهند و او را پاس دارند. سپس محمد بقیه خدایان مجسمه ای را از کعبه بدور افکند.
سیر تکاملی یکتا پرستی در مکه نا معلوم بود همچنانکه نقش خدا، لذا محمد اشکال نداشت که این دین جدید را مطابق با سلیقه آنها قالب بندی کند.( وات ، مونتگمری – محمد پیغمبر و سیاستمداری – چاپ آکسفورد، 26-25) آیه های شیطانی به مردم مکه اجازه داد که بت لات و العزا و منات را نگهداری کنند. اینکار به مردم مکه این امکان را داد که به آرامی از بقیه جدا شوند. این سه بت باقی ماندند تا وقتی محمد کم کم امکان یافت که الله خود را با زور و گاه با شمشیر به آنها بقبولاند. ( نوس جان ب؛ ادیان مردم؛ چاپ ششم ، مک میلیان، نیویورک ، 1980، 499،) در آن موقع محمد در سوره 53 تجدید نظر کرده بود که سه بت دیگر را از آن حذف کرده بود و الله را بتنهائی بر جای گذاشته بود. بدینوسیله یکتا پرستی وارث اشراک شده بود.
جیمز هستینگ در دانشنامه دینی خود میگوید محمد زمانی تصمیم گرفته بود نام الله را هم با نامی جالب تر عوض کند . اما بعدأ متوجه شد که لغت الله توانسته است بخوبی جای خود را بین مردم باز کرده و شایع شود. ( هستینگ جیمز فرهنگ ادیان و اخلاق ، نیویورک ، 248) وقتی محمد به مکه آمد که خانه کعبه را تطهیر نماید و همه بتهای خدایان گوناگون را بدور ریخت بت الله را نگهداشت و دور نیانداخت و تابلوی نقاشی که از مریم و عیسی بدیوار کعبه آویخته بود موجب شد که او این دو نفر را هم به دین جدید خود اضافه کند. و بدین مناسبت است که آیه 5:116 نام از مریم میبرد.
اینکه او چگونه تصمیم گرفت که الله را نگهدارد بسادگی بدین دلیل است که او اندیشید کدام خداست که مردم اطراف مکه او را بدون اینکه به باورهایشان توهین بشود خواهند پذیرفت. ( مولر، هربرت جی، از میان غبار تاریخ، هارپر و برادر نیویورک، 265- 264 ) و دست آخر این خانه کعبه بود که بیش از همه مقدس بود نه محتویات این خانه. حتی امروزه مسجد ( که اصلأ یک نام ما قبل اسلام است و در زبانهای عربی و آرامی به بناهائی که بت ها را در آن نگهداری میکردند اطلاق میشده ) امروز خالی است از هر نوع شبیه یا سمبلی زیرا این خود بنا مقدس است.
نامی که کمتر از همه خدایان در مکه مورد اهانت قرار میگرفت بر طبق بیوگرافی نویس محمد که ابن هاشم نام داشت همین بت الله بود. او تأئید میکند که کنانه ملحد و قبیله قریش خدای ارشد کعبه را اهلال می نامیده اند و کعبه را (بیت الله ) یعنی خانه خدا . این روشی است که خدائی منتخب قبیله حاکم در اطراف کقبه است یعنی خدای ارشد و بر خدایان مادون ریاست دارد.
مورخ یونانی هرودتس حدود چهارصد و پنجاه سال قبل از میلاد میگوید که بخش های شمالی سرزمین عرب دارای خدایان مرد و خدایان زن بوده است ( داشتن خدای زن به تنهائی نشان دهنده این نکته است که زن در میان عربهای قبل از اسلام دارای چایگاه و اهمیت بوده و با آمدن اسلام ما تنها نام چند زن را بیشتر نمی شنویم یعنی نام بعضی از زنان محمد و دختر محمد و خواهر علی و شاید دو یا سه زن دیگر و چند دختر بچه خانواده محمد گوئی دیگر زنی در اسلام موجودیت ندارد . با وجود اینکه گفته میشود محمد دختران را از زنده بگور شدن نجات داد اما محمد زنان را چنان از صحنه زندگی و تاریخ خارج کرده که حتی بعد از 1500 سال هنوز زنان در دنیاز اسلام در سایه زندگی میکنند و هیچ حقوقی بعنوان یک انسان ندارند. یاد داشت آلن) این خدایان مذکر و مؤنث را اورتال و الیلات مینامیده اند.(هردوتس ، ترجمه جی نوک پاول ، 1949،200) اوروتال همان الله منحرف شده است، یا الله متعال، که به معنی خداوندی بسیار والا است.(زومر، ساموئل، دکترین اسلامی خدا ، ام، اسناد جوامع، نیویورک ، 24،)
شیخ مسلمان ابراهیم القطان در سخنرانی که برای سازمان بین المللی پیشرفت در وین ایراد کرد ، گفت ادبان عرب را میتوان توسط قطعات هجائی و کتیبه ها تا پانصد یا هزار سال قبل از محمد ردیابی کرد. او گفته است در آنموقع آنها خدائی داشتند بنام باالشامین، دهو-ساموائی، رحمان و الله که آنرا از سوریه و پرژیا گرفته بودند.
بر طبق نظر شیخ ابراهیم ، الله بالاترین خدا بوده است ، و نام او را یهودیانی که تجارت میکردند در سنگ نبشته ها در کنار راه هائی که مالالتجاره از آنها عبور میکرده آورده اند.این یهودیان مشرک همچنین او را رحمان هم خوانده اند. در حالیکه عربها او را الله خوانده اند ( ال-قطان ، شیخ ابراهیم، سخنرانی در باره یکتا پرستی ، مجله آی پی او ، وین ، 26-29) بوضوح آشکار است که این عقاید مقدس – همانند الله – و سنگ سیاه ، و هفت بار دور کعبه از نقطه ای به نقطه ای هفت بار دویدن ، و از کوه عرفات بالا رفتن هم مانند نام رحمان و سنگ پرتاب کردن به شیطان ( که محمد مدعی است با و وحی شده) . در حقیقت از باورهای اشراکی باستانی در عرب گرفته شده است تا نجات بخش اسلام محمد باشد.(جرائیل ، فرانسسیکو ، محمد و غلبه اسلام ، یونیورسیتی نیویورک تورنتو 41،)
در روزگار محمد ایده ای که حکمفرما بود این بود که الله خدای برتر است. و رقیبی ندارد. نقش الهی یا مرکزی و نورانی او حتی در دوران های سخت برای بقاء اسلام مانند سال 600 بعد از میلاد در مکه، وقتی پرستش بت لات بیشتر از الله در بین طوایف متداول بود بعضی ادعا کردند که اللات در اصل واللات است و این چیزی نیست که در اسلام وجود داشته باشد. اما در سورده 53 و در نوشته های تاریخی این موضوع بگونه ای دیگر نقل شده . ستاره و هلال ماهی که سمبل اسلام است بگونه ای بسیار مشخص بر مبنای خدای ماه بوده است ،لا ت ، و خدای آسمانی ال- اوزا است . لات و ال-اوزا در سوره 53 در آیه هائی که بنام شیطانی موسوم است که محمد آنها را ابتدا ارائه داده و بعدأ حذف کرد . اتصال ماه و ونوس به لات و ال- اوزا یکی از خجلت آور ترین مطالب برای ملاها ی اسلام است.
در ردیف ایل ، نام های مستعار ، إن لیل ، ایلاه، بعیل ، بل، بعال، و غیره آمده است. خدای مرد همیشه یک مصاحب (صیغه )زن داشته است که از نظر گرامری جنس بدیل او باشد.
در مورد لات هم همین گونه است که خدای زن عربستان بوده . او مصاحب (صیغه) الله بوده است. لذا قانون قدیمی خدائی بخوبی اجراء میشده الله خدای خورشید بوده و اللات خدای ماه . اگر از کلمه الله در کنار کلمه اللات استفاده کنیم نشان میدهد که لغت مسیر حساب شده ای داشته و مستقیمأ به مکه و عربستان شمالی بر میگردد و بسیار آسان خواهد بود که بتوانیم رد آن را در بابل بدست آوریم . بر طبق اسناد نوشته شده عرب الله و اللات درهمان مسیر هستند و میتوان آنها را در مکه و شمال عربستان یا جاف و پترا و فنیقیه و پالمیرا و آسور و عاقبت در بابل که به فرم نوشته زبان عرب در سالهای 1500 قبل از میلاد مسیح یافت.
توسط ریشه یابی لغت الله از سومریه به مکه و ریشه شمالی آن . ریشه الله در آسوری یکی از اولین جاهائی است که شروع شده ، دور از سومری ریشه اصلی لیل که قبلأ از آن ذکر شد در آسور یافت شده.
یک رکورد متداول از مسیر طی شده توسط لیل که به الله تبدیل شده در نوشته های سلطنتی آسوری یافت شده است که ممکن است سعی شده دو زبانه باشد، اما فقط نسخه آسوری آن باقی مانده ترجمه آن نیز در ادبیات عبری است ، در پی 12-511 و البته به خط میخی است. مأخذ آن جمعیت سلطنتی آسیائی در لندن متعلق به سال 1932 است. در خط 14 آن حکمران را که مسلملأ آسوری است ستایش میکند" که نسبت به نوشتن وقایع سالهای قبل از جریان سیل علاقمندی نشان داده "
این جریان نوشته های آسوری را به 2500 سال قبل از میلاد مسیح زمان بندی میکند.
در ستایش حکمران در خط 17 نویسنده میگوید که ستایشی برای شمش و رامام ترتیب داده. این همان خدای ریمون است که در بابیل از آن یاد شده ، فصل دوم کینگ :18: 5 ژنرال آسوری میگوید " در این چیزها حضرت خداوندی خدمتگزاران خویش را میبخشد، وقتی که ارباب من به خانه ریمون میرود که ستایش بجای آورد ، و بدست من تکیه میکند ... من سر خود را با تعظیم در خانه ریمون فرود می آورم و حاکم الهی با این کارها خدمتگزاران خویش را میبخشد" . نامن این خدای را ستایش کرد تا زمانیکه دین خود را عوض کرد وبه ستایش خدای الوهیم پرداخت بدلیل یک تجربه شفا یابی در اسرائیل . باو توسط پیغمبر خدا گفته شد که در آرامش باشد زیرا آنچه او در قلب دارد صحیح است.
رامان بعدها تبدیل به ریمون شد. بعد او بدو مسیر حرکت کرد. در پرژیا و هندوستان تبدیل به برهمن شد و در کتاب مذهبی وندانتیک نامش تا امروز باقی ماند. در مکه محمد همان را بنام رحمان نامید و یکی از القاب الله شد، و همچنین همین نام رامان هم هست.
متخصصین امر ترجمه ثابت کرده اند که رحمان همان ریمون است و در اصل نوعی دیگر از لیل است که آنهم معرف الله است ، با وجود اینکه نام تکامل یافته است ولی بهر جهت هنوز معرف الله هستند . این واقعه تاریخی توسط متخصصین بررسی شده است.
اگر به سنگ نبشته ها برگردیم . در خط 17 نام کامل رامان " رامان ایلانی " آورده شده . در اینجا میتوان ایل را در ریشه لغت خدا دید. در خط 18 از صفحه مقابل آن می بینیم که حکمران آسوری نام انلیل و ایلانی را ستایش میکند. انلیل خدای اولیه و اصلی زمین در سومر بوده است ، در اینجا می بینیم که ایلانی لغت مبنائی وصل شده به خدا است برای اینکه خدا را مشخص کند ، رامان.
رحمان مورد محبت خاص آسوریان بوده و قرینه یا همکار انلیل بوده است که البته خود او در این برهه زمان کاملأ قدیمی بوده است. لذا این دلیل خوبی است بر اینکه لغات لیل و ایل و انلیل از بابلی به آسوری حرکت کرده و نوع مدرن رامان شده است.
نینلیل، نام خدای مؤنثی است که همسر انلیل است، و بهمین دلیل همراه او ذکر میشود . او باید نقش خدای مؤنث را با بلتیس که همسر بعل است تقسیم کند. لذا نشان میدهد که چگونه آنچه در قدیم متداول بوده به جدید افزوده میشود. ( اسمیت ، سیدنی، نوشته های تاریخی بابلیون ، ) آنها در اطراف شینار و بعدها در اطراف بخشهای زیادی از تیگریس و دره یوفریتیس و تپه هائی که گفته میشود سمیرامیس عاشقان خود را دفن کرده بوده. آنها همراه باورهای مربوط به تاموز و بعدأ نیمرود که مشهور است در آنجا مقتول شدند بوده اند. در این باره شعری نوشته شده و به کنایه در آن شرزنش شده که این خدای مؤنث سعی کرد گیلماش را بدینگونه بکشد.
تامز ، عاشق جوانیها تو
که تو موجب شدی هر سال بگرید
الله با ریشی برنگهای شفاف که تو دوست داشتی
که او را درهم شکستی و عقایدش را در هم خرد کردی
(فرازر، جی، گی، پاپیون طلائی ...371
توجه به لغت الله در شعر بالا بنمایئد. بوضوح این همان الله است که فرم خدای2300 سال قبل از میلاد مسیح بوده است. الاساندر لوینگ استون پژوهش گسترده ای که در مورد بابلی ها و آسوریها کرده است درمورد دانش و همچنین در باره تصوراتشان در مورد لیست خدایان مورد باور آنها.
این کارها بنظر میرسد که بنوعی دستورالعمل برای کسانی بوده که باید مورد ثنا قرار میگرفتند. و بگونه ای شباهت به لیست بلند قدوسین در کلیساهای رومن کاتولیک دارند. ، هر یک از آنان دلبستگی ها و برداشتهای خود را از ملت ها و مشکلات دارند. تمام معابد سومری ها با دقت فراوان مورد ستایش بوده است، و خدایان جدید به آن اضافه میشده است.
در یکی از این لیست ها دو خدا مشخص شده اند الله و الاه و اینها حداقل 2300 سال قبل از میلاد مسیح سابقه دارند ، به نظر میرسد که لغت الله لفظی بسیار مصطلح در زمان آسوری ها بوده است. ( لوینگ استون ، الاسدایر، مکتب عرفانی بابل، اکسفورد ، 1986 ، 201- 198 ) در نوعی دیگر از کتابهای زیارتی آسوری ترتیب دعا از بالا به پائین بوده و بیشتر زیارتگاه ها را شامل میشده بطوری که موجب توهین به هیچ یک نشود. در آخر لیست هم درخواستی برای پرنده بهشتی ارائه میشد که دعا ها را به خدایان مورد ستایش قرار گرفته حمل کند. ( سیس، ا،اچ، آسوری ، جمعیت پیگیری مذهبی ، مندن ،86-78 ).
لذا می بینیم که الله یا لیل ارثیه ای هستند که در زبانهای سامی بشکل آسوری همیشه در کار بوده. بعدإ فرم عربی زبان سامی هم آن لغت را پذیرفت با تلفظ کلاسیک خود که از ته حلق "ح" را در ته الله ادا میکند. تنها چیزی که عرب به آن اضافه کرد همان "ح" است . بدین ترتیب الله ابدأ ایده جدیدی در باره خدا نبوده. بیوگرافی شخص محمد این مسئله را ثابت میکند.
برای اینکه پل ارتباطی بین سومری و آسوری را تأیید کنیم، باید به وقایع ثبت شده توسط سناخریب مراجعه کنیم " در فصلی که به تعمیرات قصر شاهی میپردازد و رمز آن توسط ، لوکنبیل، کشف شده تکه کوچکی را انتخاب میکنیم که به نوشته میخی است مربوط به آن زمان و بدین ترتیب است.
خط 66 آسوری که بنام "موضوع مربوط به انلیل" ( توجه کنید به ایل در رابطه با خدا) در خط 77-79 – هردو لغت انلیل و نینلیل بکار رفته که بوضوح کوچ لغت را از سومری به آسوری نشان میدهد که مربوط به خدای مذکر و مؤنث از مدل ایل است . در خط بیست و چهارم انلیل "پدر" نامیده شده که نشان دهنده بی ارزش بودن ادعای محمد در پدر نبودن الله است.
لیست نامهای مختلف برای لغت چه موش، چموش،چموش، شه مش، شموش، که مش، کموش، کماوش، شه مش، شامه.
باستانشناسی سنگ معاب مشا
930 قبل از میلاد مسیح
موبایت استون نوشته روی سنگ
من مشا هستم پسر کموشملک شاه ماب از قبیله دبانیت پدر منهم به مدت سی سال شاه ماب بوده، من بعد از پدرم پادشاه شدم.
من این جایگاه رفیع را برای کموش در قارهر ساختم ... برای اینکه مشا را نجات دهد ، و برای اینکه او مرا از همه شاهان نجات داد و برای اینکه او سبب شد من خواسته خود را نسبت به آنها که از من متنفر بودند به بینم و بر دشمنانم غلبه کنم.
عمری، شاه اسرائیل، ماب را روزهای زیادی تحت ظلم قرار داد، زیرا کموش از سرزمین او عصبانی بود.
و پسرش وارث او شد و او هم گفت من به ماب ظلم خواهم کرد. در روزگار من او این سخنان را گفت ، اما من میل خود را نسبت به او و فامیلش دیدم و اسرائیل بکلی نابود شد برای همیشه.
حالا عمری همه سرزمین مدبا را تصرف کرده بود و در آن عمر خویش و نیمی از عمر پسرش را بسر آورد، چهل سال. اما کموش آنرا در روزگار من مسترد داشت. و من بال- مه اون را ساختم و در آن آب انبار ساختم و کریاتیام را ساختم . و مردان خدا که در سرزمین اتروث از قدیم زندگی میکردند و شاه اسرائیل که اتروث را برای خود ساخته بود . و من بر ضد آن شهر جنگیدم و آنرا تصرف کردم. و من همه مردم شهر را قتل عام کردم که منظره ای مورد پسند کموش و ماب بود.
من از آن جا جایگاه عبادت دوبا را کشان کشان به زیر پای کموش در کیرات آوردم. و موجب شدم که مردان شرون و مردان مهاروت در آن سکنی گزینند (؟).
و کموش به من گفت : " برو و به نبو و آنرا بر ضد اسرائیل تصرف کن" و من شبانه به آنجا رفتم و بر ضد آنها جنگیدم، از طلوع صبح تا ظهر ، و آنرا گرفتم و همه را قتل عام کردم. هفت هزار مرد و پسر (؟) و زن و دختر ، زیرا آنان را نذر قربانی برای اشتار و کموش کرده بودم.
و من از آنجا سکوهای عبادت دوبا را از یهوه گرفته و آنها را کشان کشان به خاکپای کموش افکندم . و پادشاه اسرائیل جاباز را ساخت و در زمانی که با من میجنگید در آن بسر برد. و کموش او را از جلوی من راند. و من از ماب دویست مرد گرفتم ، همه رؤسایشان را و آنها برضد جاباز واداشتم و آنرا هم گرفتم که به دیبون اضافه کنم.
و من قارهر را ساختم (؟) ، دیوار جنگل و دیوار تپه و دروازه ها برای آن ساختم و برجهائی نیز ساختم و خانه برای پادشاهان ساختم ، وآبگیرهائی ساختم که در آن بشود مخازن آب در وسط شهر بوجود آورد.
و در آنجا هیچ مخزن آبی در وسط شهر قارهر نبود و من به همه مردم گفتم : " همه در خانه خود مخزن آب بسازید، و من راههای برای رفتن به قارهر ساختم با کمک زندانیان اسرائیلی. و شهر و جاده ساختم. و همچنین شهر بت – باموت ساختم زیرا آنکه موجود بود ویران شده بود. من در آنجا بزر را تعمیر کردم زیرا در حال خراب شدن بود . ... دیبون پنجاه قوم داشت ، همه دیبون تحت فرمان بودند و من بر آنان حکم راندم و من صد فرمان دادم به شهرهائی که به سرزمین اضافه کردم. و من مده راساختم و بت – دیبلا تان را. و بجهت بت – بال مه اون در آنجا شبان بکار گماردم .... که گوسفندان آن سرزمین را بپرورد. و برای هورونائیم بتدریج.
کموش به من گفت " برو و برضد هورنائیم بجنگ" و من رفتم و کموش در روزگار من ،و از آنجا.... ومن.....
منبع اطلاع : جورج ا بارتون ، باستانشناسی و بایبل ، چاپ هفتم پ. 461-460 چموش
چموش خدای جنگ بوده است و خدای ملی مه ابیتس. او همچنین خدای بابل بوده است که چامش نام داشته . چموش خداوند ملی مه ابیتس بوده ( شماره 29: 21 جرمیا 47:7،13،46). در جودس 11:24 او همچنین بعنوان خدای آمون ظاهر میشود . سلیمان او را معرفی میکند و جوسیا او را محو مینماید، از کتاب دعا چموش در اورشلیم یا بیت المقدس.
چموش خداوند باستانی سامی غربی بوده است. مردم مه ابیتس او را بعنوان متعالی ترین خدای خود ستایش میکرده اند. در باره چموش خیلی کم میدایم . در حالیکه سلیمان پادشاه اسرائیل زیارتگاهی برای او ساخت که در مشرق بیت المقدس است. این معبد بعدآ توسط جوسیا پادشاه تخریب شد. ( 2 پادشاهان 23:13 ) خدای مؤنث استارته احتمالأ همکار چموش در مذهب اوست.
در سنگ مشهور مه آبیتس که توسط مه شا نوشته شده که یک پادشاه مربوط به قرن نهم مه اب بوده است. چموش بعنوان یک خدای دائمی ذکر شده و کسی است که پیروزی برای مه ابیتس بر علیه اسرائیلی ها آورده . مه شا پادشاه مه آب جایگاهی رفیع را برای او در دیبون تخصیص داده است. همچنین مه شا برای او شهر اسرائیلی نبو را نذر پاداش جنگ کردم ا. دیگران چموش را بعنوان خدای بعد از مرگ میدانسته که اداره کننده جهان مرگ است بر اساس لیست خدایان آکادیان که او را با خدای نرگال یکی میداند . ممکن است مطالبی برای شناخت او در نوشته های اوگارتیک پیدا شود
Wednesday, July 04, 2007
آمریکا یک هشدار از آلاسکا فرستاد America warns Iran
آمریکا یک هشدار از آلاسکا فرستاد.
آمریکا یک سفینه بدون سرنشین از آلاسکا به تهران فرستاد و این موشک را بعد از اندکی گردانیدن در بالای تهران و ایران منفجر کرد.
این عمل فقط برای نفوذ بداخل ایران بوده و بدین ترتیب نشان داد، هر وقت اراده کند میتواند بدون توجه به موشکهای روسی یا هواپیماهای میگ آخرین مدل آنها بدرون فضای هوائی ایران داخل شود.
از طرف دیگر این بیشتر یک هشدار شخصی بوده است . این سفینه بدون سرنشین که در افغانستان و عراق نیز با موفقیت از آن استفاده شده، قادر است موشکی را بطرف هدف معین پرتاب کند.
لذا، ملاهای جنایتکار، و فرماندهان سپاه پاسداران و بسیجی و یا تروریستهای خون آشام آنها آگاه باشند که معلوم نیست کی شخص شما مورد حمله این موشکها قرار خواهید گرفت و هدف دقیق آنها خواهید بود بله شما
آمریکا یک سفینه بدون سرنشین از آلاسکا به تهران فرستاد و این موشک را بعد از اندکی گردانیدن در بالای تهران و ایران منفجر کرد.
این عمل فقط برای نفوذ بداخل ایران بوده و بدین ترتیب نشان داد، هر وقت اراده کند میتواند بدون توجه به موشکهای روسی یا هواپیماهای میگ آخرین مدل آنها بدرون فضای هوائی ایران داخل شود.
از طرف دیگر این بیشتر یک هشدار شخصی بوده است . این سفینه بدون سرنشین که در افغانستان و عراق نیز با موفقیت از آن استفاده شده، قادر است موشکی را بطرف هدف معین پرتاب کند.
لذا، ملاهای جنایتکار، و فرماندهان سپاه پاسداران و بسیجی و یا تروریستهای خون آشام آنها آگاه باشند که معلوم نیست کی شخص شما مورد حمله این موشکها قرار خواهید گرفت و هدف دقیق آنها خواهید بود بله شما
Subscribe to:
Posts (Atom)