Monday, November 12, 2007

رئیس جمهور فعلی ایران مأمور ضربت جمهوری اسلامی بوده است.

رئیس جمهور فعلی ایران مأمور ضربت جمهوری اسلامی بوده است.

در سیزدهم جولای هزار و نهصد و هشتاد و نه، یک فرار با عجله ازجلوی یک مجموعه آپارتمانی در 5....در وین انجام شد.

دو خبرنگار در نشریه استرین ویکلی پروفیل، به نامهای سیبل هامن و مارتین ستادنگر، داستان را بدین ترتیب باز سازی کردند:

یک مامور مخفی توسط گلوله مضروب شد و دو نفر او را به میان دو ماشین پارک شده کشیده بودند.
او از چند نقطه مجروح شده و خونریزی میداد.

مردی که سوار موتورسیکلتی بود کنار او توقف کرد، همه چهار نفر آنها عضو یک گروه تکاوران تروریستی بودند که در همان لحظه در طبقه چهارم در یک آپارتمان دو اطاقه دست به کشتار خونینی زده بودند و حالا داشتند فرار میکردند

بعد از چند جمله کوتاه که رد و بدل کردند، مردی که روی موتور سیکلت بود با سرعت دور شد در حالیکه یکی از جنایتکاران را با خود حمل میکرد.

سه مردی که در آپارتمان کشته شده بودند. عبدالرحمان قاسملو که رهبر حزب دمکرات کردستان ایران بود. و دو نفر همکارش عبداله قادری آذر و فادیل رسولی نام داشتند.

هر سه آنها توسط کسانیکه ظاهرأ برای انجام مذاکراتی از طرف دولت ایران آمده بودند اغوا شده بودند .
حدود شانزده سال بعد در تابستان دو هزار و پنج یک (شاهد ، د، ) که یک ژورنالیست ایرانی در تبعید است و در فرانسه بسر میبرد اعلام کرد مردی که با موتور سیکلت گریخت کسی جز محمود احمدی نژاد رئیس جمهور رژیم جمهوری نیست.

آیا این اتهام واقعیت داشت یا فقط بخشی از اتهامات مبارزاتی برای بی حیثیت کردن رهبری بود؟

سخنگوی وزارت امور خارجه ایران حمیدرضا آصفی اتهام را رد کرد و آنرا مسخره و بدون اساس دانست. و ادعا کرد که این شایعات کار سیهونست هاست.

یاد داشت آلن . گروگانهای آمریکائی که احمدی نژاد را یکی از دستگیر کنندگان خود تشخیص دادند هم بخشی از دسیسه های سیهونیستی اعلام شدند

در سپتامبر هزار و نهصد و نود و دو یعنی سه سال بعد از قتل قاسملو و همکارانش در شهر وین چهار نفر دیگر از مخالفین کرد منجمله جانشین قاسملو در رستوران میکونوس در برلین کشته شدند.

عطف به بررسی آلمانها در ماجرای قتلهای میکونوس این دو نویسنده یعنی هامن و استادینگر می نویسند که یک چیز مسلم است:

از زمان انقلاب هزار و نهصد و هفتاد و نه، تعدادی از مخالفین رژیم جمهوری اسلامی ترور شده اند و باید تهران را در پشت این ماجراها دید. بر طبق اسناد موجود در مراجع بررسی جنایات در آلمان سی و سه نفر از مخالفین رژیم اسلامی به طرز فجیعی به قتل رسیدند

در سال هزارونهصدو هفتاد هفت. محاکمه میکونوس در دادگاه های قضائی آلمان زنجیره فرمان قتل را روشن کرد و مشخص ساخت که در عملیات آن یک گروه تکاور تروریستی دست داشته اند.
یک شاهد دیگر (شاهد ، سی، ) او هم مانند شاهد د، است که او هم از مهاجرین فراری ایران بود رابطه ای با بعضی ارگانهای قدرت در ایران داشت در باره سخت گیری رژیم گواهی داد . بر طبق گواهی او قربانیان انتخاب می شدند و محلشان مشخص می شد و سپس تسویه میشدند.

برحسب گواهی شاهد سی هر حکم قتل بصورت نوشته تنظیم میشد و از طریق کد محرمانه ابلاغ میشد.
مأمورین مخفی موقعیت را از نظر منطقه مورد نظر مشخص میساختند و لیست تقاضاهای خود را از نظر اسلحه و وسائل نقلیه تنظیم میکردند. محاسبات توسط سفارت ایران در هر کشور مورد نظر انجام میگرفت .

ب کا إ- آنرا " منظم ترین جرم از نوع پیش رفته آن" مینامد.

در جولای دوهزاروپنج دو خبرنگار نشریه – ورلد پالیتیک رویو هافمن و استنهوف با شاهد ، د، تلفنی صحبت کردند.
اینجا این مصاحبه را برای اولین بار به فارسی عرضه میداریم.


ژورنالیست ایرانی ، د، در باجه تلفن در فرانسه ایستاده است . او به تازگی از ایران گریخته و حاضر نیست مشخصات خود را افشاء کند. زیرا نگران است.

یک افسر پاسدار به نام ناصر تقی پور کمی قبل از مرگ مشکوک خود برای او پرده از مطالب انفجار انگیزی برداشته بود. تقی پور اعتراف کرده بود که خود عضوی از گروه ترور عبدالرحمن قاسملو و دو نفر کرد دیگر در وین بوده است.

او همچنین اعتراف کرده بود که رئیس جمهور رژیم اسلامی محمود احمدی نژاد هم عضوی از این کماندو های تروریست بوده است

در بیستم می ماه دوهزار و پنج یک عضو حزب سبز در پارلمان اتریش ، پیتر پیلز، با شاهد ،د، گفتگوی مفصلی داشته است. در این موقع احمدی نژاد کاندیدای ریاست جمهور بوده است. اما بسختی میشد باور کرده که او در میان کسانی باشد که ممکن است رأی بیاوردند.

نام او بگفته پیلز، فقط بمناسبت سخن بمیان آمد .
اینکه گفتار ، د، چقدر صحت دارد و ادعای او در چه حد صحیح است این چیزی بود که در این مصاحبه پیلز میخواست دریابد.

پروفیل(خبرنگار) ، چطور شد که ناصر تقی پور در باره تیم ضربت در وین با تو سخن گفت.

د : من تقی پور را از سالهای نیمه هزار و نهصد و نود میشناختم. او دوست فامیل من بود و بدنبال من در شغل من آمد. در همانجائی که من تحصیل کردم و همانگونه که من خبرنگار شدم. ما حدودأ یک یا دو بار در ماه همدیگر را میدیدیم و با هم در هر موردی از اوضاع جاری سخن میگفتیم.

پروفیل: آیا در مواردی با هم بحث و جدل هم میکردید؟

د : برای مدت زیادی تقی پور خیلی به دولت وفادار بود. ما غالبأ اختلاف نظرهائی داشتیم. او در سپاه پاسداران خیلی فعال بود. ارزش های انقلابی برای او خیلی مهم بود.

پروفیل: موقعیت تقی پور چه بود؟

د : وقتی پاسداران تشکیل شد ، هنوز ساختمان منظمی نداشتند. آنها فقط برای انقلاب ضد شاه بوجود آمده بودند . ابتدا اینها مردم عادی بودند که بر ضد شاه مسلح شده بودند وگرنه در ابتدا آنها بصورت مامور دولت و افسر نبودند.

وقتی عاقبت این تشکیلات رسمی شد. او بعنوان یک سرهنگ شناخته شد و در واحد القدس مشغول به کار شد. این واحد مسئول تأمین تشکیلات امنیتی و سایر کارهای شدند.

پروفیل : وقتی ماجرای مربوط به قتل کردها را برای تو گفت درجه اش چی بود؟

د: او سردار بود که یک درجه اسلامی است چیزی شبیه ژنرال.

پرو فیل : آیا در آنموقع با رهبران سیاسی مملکت در ارتباط بود؟

د: در آنموقع دوستی نزدیک با پسر هاشمی رفسنجانی که رئیس جمهور رژیم بود داشت.

پروفایل: نام پسر او چه بود؟

د: جاسر رفسنجانی

پروفیل: موقعیتش چی بود؟

د: درجه مخصوصی نداشت. در دفتر پدرش کار میکرد که آنوقت هنوز رئیس جمهور بود.

پروفیل : چه موقع تقی پور در باره قتل در وین با تو حرف زد.

د: با تقویم ایرانی در سال هزار و سیصد و هشتاد. لذا – سه سال و نیم پیش.

پروفیل: تصور میکنی که بچه دلیلی او مخصوصأ ترا انتخاب کرد که این وقایع را برایت بگوید نسبت به کسان دیگر.

د: من دقیقأ همین سؤال را در آن موقع از او کردم و او گفت به دو دلیل: اولأ بدلیل اینکه ترا از کودکی میشناسم و به تو اعتماد دارم و دوم برای اینکه تو یک ژورنالیست هستی و اگر قرار باشد این اطلاعات در موقعیتی منتشر شود تو میدانی چه موقع و کجا، زیرا تو این رشته را میشناسی.

پروفیل: این گفتگو کجا و تحت چه شرایطی انجام یافت؟

د: خانه من در نزدیکی محل کار او بود و او بمن تلفنی گفت که مایل است با من سخن بگوید . از او پرسیدم که میخواهد مستقیمأ به محل کارش بروم و او گفت نه، بلکه بهتر است به خانه والدینش بروم . لذا آنجا ملاقات کردیم. ساعت از ده شب گذشته بود.

ابتدا او حدود یکساعت در باره موضوعات مختلف سخن گفت. من متوجه شدم که بگونه ای عصبی و ناراحت است. بعد از او پرسیدم چه میخواست بمن بگوید. زیرا مطمئنأ مرا برای پرحرفی دعوت نکرده.

و او گفت درست است و او تمایل دارد نوعی اعتراف برای من بکند و گفت:" من انتظار نوعی ابلاغ مأموریت دارم که باید برایش به یک سفر بروم . اگر از این سفر بازگشتم باید قول بدهی که هر چه میشنوی را فراموش خواهی کرد.

اما اگر اتفاقی برای من افتاد آنوقت میتوانی این وقایع را منتشر سازی." و بعد هم گفت اگر آنچه میگویم را اجرا کنی دیگر اشکالی نخواهی داشت.

پروفیل: و بعد او داستان قتل را برایت گفت. چرا؟ آیا منظورش این بود که به کسی آزاری برساند؟ یا میخواست آنرا از سینه خود خارج کند؟

د: من خود نمی دانستم چرا دارد اینها را به من میگوید. تنها مدتها بعد فهمیدم هدفش چه بوده. تصور من به این نتیجه رسیده بود که رژیم دارد سپاه پاسداران و واحد القدس را بعنوان یک وسیله برای اهداف خویش بکار میبرد و او خود را نیز مسئول میدانست. احساس میکرد که فریب خورده.

پروفیل : چگونه؟

د: منظور اصلی از تشکیل القدس حمایت از آزادی در همه جهان بود اما این واحد مرتبأ از این هدف دورتر و دورتر میشد و بصورت وسیله ای برای از بین بردن مخالفان رژیم در آمده بود.

پروفیل: و او هم با آن جریان حرکت میکرد؟

د: رهبری شروع به ثروتمند شدن خود کرده بود. آنها پولهای زیادی در اختیار داشتند که همه را بحسابهای شخصی خود منتقل میکردند.

پروفیل: در زمان گفتگوی شما، تقی پور معتقد بود که اقدام به قتل در وین کار درستی بوده؟

د: تصور نمی کنم . او مطمئنأ احساس عذاب وجدان داشت. وگرنه دلیل نداشت که آن سخنان را برای من بگوید.

پروفیل: آن مآموریتی که میخواست برود چه بود که در باره اش نگرانی داشت؟

د: پاسداران در طرح و توسعه هم شرکت داشتند. بدلیل شهرتی که داشتند. او با توجه به صلاحیت و شرایط خود بسیار متعجب شده بود که برای یک طرح توسعه فرستاد شود و بطور واضحی می ترسید.

در مدت زمان کوتاهی از آنچه می ترسید اتفاق افتاد. او را در جنوب ایران در حالیکه غرق شده بود یافتند. زیرا در رودخانه کارون شیرجه کرده بود. این چیزی بود که رژیم گفت.

پروفیل: آیا او صراحتأ گفت که احمدی نژاد شرکت در اعمال کماندوئی وین داشته است؟

د: او چندین بار به این نکته اشاره کرد.

پروفیل: تو یک گزارش کتبی برای ابول الحسن بنی صدر که بعنوان مخالف رژیم درپاریس در تبعید بسر می برد نوشته ای اما نام احمدی نژاد در آن نیست؟

د: آن یک گزارش عمومی بود و با بنی صدر بنا به خواسته او توافق کرده بودم که نامی از کسی برده نشود.

پروفیل: اما اسامی کسانی در گزارش تو آمده .

د: تنها کسانی که شناسائی شده بودند. کسان دیگری بودند که از آنها نام نمیبرم تا خود شناخته نشوم.

پروفیل: چه موقع آن گزارش را نوشتی؟

د: گزارش اولیه را وقتی نوشتم که هنوز خود در ایران بودم. نه در فرانسه. آن گزارش روی سخت افزار کامپیوتر من بود که توسط دولت ضبط شد و توانستند گزارش روی آن را از کد خارچ کنند.

پروفیل: بعد از اینکه خانه تو را در تهران جستجو کردند، تو از ایران فرار کردی، این چه موقع بود ؟

د: من مایل نیستم زمان دقیقی بگویم اجازه بدهید بگویم کم تر ازیکسال پیش.

پروفیل: و آنموقع چه گونه توانستی با بنی صدر تماس حاصل کنی؟

د: قبل از اینکه به پاریس بیایم، او را شخصأ نمی شناختم. اما چیزهائی در باره او می دانستم. ابتدا هیچ سخنی در باره ماجرای وین نگفتم. بعدها وقتی بین ما اطمینان خاطر حاصل شد آن گزارش را دادم.

پروفیل : وقتی داشتی گزارش خود را می نوشتی آیا میدانستی که احمدی نژاد کاندید ریاست جمهوری رژیم است.

د: وقتی گزارش اولیه را روی کامپیوتر خود در ایران نوشتم این مطلب را هنوز نمی دانستم ، بعدأ وقتی با بنی صدر بودم آنرا میدانستم.

پروفیل: رل احمدی نژاد در وین چی بود؟

د: او بنوعی نیروی پشتیبانی بود. اگر برای نیروهای کماندو اتفاقی می افتاد او باید جای نشین میشد. اما مورد احتیاج واقع نشد.

پروفیل: اما او در صحنه بود.

د: او جلوی ساختمان منتظر ایستاده بود.

پروفیل: در هزارونهصدوهشتادو نه ، موقعیت احمدی نژاد در سپاه پاسداران چه بود.

د: در آنموقع هنوز درجه در سپاه پاسداران یا القدس وجود نداشت. بعدأ این مدارج معرفی شد. بدرستی نمیدانم چه موقع . لطفأ زودتر سؤالات خود را تمام کنید من باید تلفن را قطع کنم.

پروفیل: فقط چند سؤال دیگر. کماندو های تروریست در وین چند نفر بودند.

د: یک تیم مذاکره کننده بودند و یک گردان ضربت. احمدی نژاد شخص رابط بین سفارت ایران در وین و گردان ضربت بود.

همچنین وظیفه او تأمین احتیاجات سلاحی بود. او آنها را از سفارت به خانه ای برد که در آنجا قتل صورت گرفت.

پروفیل: چند نفر در گردان ضربت بودند. از منابع مختلف خبر میرسد که علاوه بر این دو تیم یک تیم سوم هم وجود داشته است.

د: با احمدی نژاد که بعنوان نیروی پشتیبانی بود سه نفر در تیم ضربت بودند. کسی نمیتواند از واحد سوم بگوید. کسان دیگری بودند که برای تیم ضربت وسائل تهیه میکردند. و اگر آنها در کار خود موفق نمی شدند این عده فورآ بمیدان می آمدند.

پروفیل: در گزارش خود می نویسی ، دونفری که ماشه را کشیدند و قتل را صورت دادند از ابودبی به استرالیا رفته بودند و از آنجا به وین و البته تحت نام عوضی . احمدی نژاد چگونه به کشور وارد شد.

د: با پاسپورت دیپلمات.

پروفیل : آیا نام واقعی خود را بکار برده بود؟

د: نمیدانم

پروفیل: یک سؤال شخص چرا نمی خواهی نام واقعی خود را بیان کنی؟

د: نمی خواهم اقوام خود را در ایران در خطر بگذارم. بعلاوه احساس راحتی در این کار نمی کنم. زیرا منهم در خطر زندگی میکنم. من در فرانسه حمایت گرفته ام اما خود باید مواظب خویش باشم.

پروفیل: آیا آمادگی داری که به بازرسان اتریشی اعتراف نامه بدهی ؟

د: بله در صورتیکه مشخصات من فاش نشود.

پروفیل: آیا تاکنون مراجع مسئول در اتریش با تو تماس گرفته اند.

د: بله توسط وزیر کشور جورج هافمن اوستنهوف در مصاحبه با شاهد، د، که ابتدا در استرین ویکلی چاپ شد در جولای دوهزار و پنج
ترجمه آلمانی آن را میتوان در اینجا دید. ترجمه انگلیس توسط جان رزنتال انجام گرفته و ترجمه فارسی توسط همکاران آلن.

No comments: