«شهرام امیری» یا همان قهرمان ملی جمهوری اسلامی را که یادتان هست ؟
همان مردی که زیاد نمی دانست(+) اما خودش مدعی بود که دانشمند هسته ای است و لب تاپی را به همراه دارد که حاوی اطلاعات ارزنده و مهمی است !
همان مردی که یک روز ویدئویی منتشر می نمود که در خانه امن سازمان سیا است و هم اکنون در حالی از دستشویی خانه ای دارد این ویدئو را آپلود می کند که ماموری در راهرو آن دارد قدم می زند !
همان مردی که بعد درست یک هفته بعد از آن ویدئو فیلم دیگری از او منتشر شد که بروی مبلی نشسته و اظهار داشت نه آن اظهارات صحیح نیست من برای تحصیل به آمریکا آمده ام!
انتشار ویدئوها آنقدر ادامه یافت که نهایتا واکنش هیلاری کلینتون را برانگیخت که:«او میهمان ما بوده است با اراده خودش به آمریکا آمده و است و با اراده خودش می تواند این خاک را هر زمان خواست ترک نماید .»
نهایتا در 22 تیرماه 1389ماموران محلی اف بی آی برای وی از محل اقامتش یک تاکسی می گیرند و وی به سفارت پاکستان (دفتر حافظ منافع جمهوری اسلامی ایران در آمریکا) رفته و دو روز بعد به ایران بازگشت .
در ایران او از سوی مقامات جمهوری اسلامی مورد استقبال قرار گرفت ، حلقه گل برگردنش آویختند و «قهرمان ملی» نام گرفت .
امیری چند روزی خوراک دستگاههای تبلیغاتی و رسانه ای جمهوری اسلامی بود و مدام به رادیو و تلویزیون آورده می شد و داستانهای محیرالعقولی از چگونگی فرارش از خانه تحت حفاظت ماموران امنیتی آمریکایی در خاک آمریکا تعریف می کرد .
گرچه بسیاری از همان ابتدا با دیده شک و تردید به این داستان غیرقابل باور نگاه می کردند اما «حیدرمصلحی» وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی این اقدام را "نشانه اقتدار و اشراف اطلاعاتی در قلب دشمن نامبرد و بازگشت وی را به خاک کشور محصول رشادت این «قهرمان ملی» و سربازان گمنام امام زمان دانست ."
چند ماهی از شهرام امیری خبری نبود تا که یکباره در اسفندماه 1389 خانواده وی اعلام کردند :"شهرام امیری در بازداشت است!" (+)
خبر به سرعت در رسانه های داخلی و خارجی منتشر شد و مسئولین قضایی و امنیتی آنرا بارها تائید و تکذیب کردند (+) تا اینکه سرانجام سعید جلیلی درباره شهرام امیری گفت که او در جریان یک سفر خارجی ربوده شد و یک سال را خارج از مرزهای ایران گذراند. بعد او برگشت و حالا ما داریم از او تحقیق میکنیم که چه اتفاقی برایش افتاده. وی در آن گفتوگو که با خبرنگار اشپیگل انجام شده است در برابر سئوال خبرنگار که رسانههای بینالمللی گفتهاند آقای امیری بازداشت شده است و در خواست کرد که اگر او آزاد است، با اشپیگل مصاحبه کند، پاسخ داد «شهرام امیری پس از بازگشت به تهران، یک کنفرانس مطبوعاتی گذاشت، شما هم به جای مصاحبه مجدد، بروید ببینید در یک سالی که او در آمریکا بوده، چه اتفاقی افتاده است این تحقیق حق مسلم ماست !».(+)
اکنون این تحقیق که به گفته جلیلی حق مسلم دولت ایران بوده است ظاهرا با گذشت بیش از بیست ماه بازداشت انفرادی و شکنجه و... به پایان رسیده است .
و عاقبت این تحقیق از قهرمان ملی کشور برابر بوده است با « دهسال زندان و پنج سال تبعید »!
اتهامات شهرام امیری که در شعبه هفتم دادگاه نظامی تهران بصورت غیر علنی و عمدتا در خارج از وقت اداری برگزار شده دایر است بر : « تماس و برقراری ارتباط مجرمانه با کشورهای متخاصم و اقدام علیه امنیت ملی و دراختیار گذاردن اطلاعات طبقه بندی شده به دشمن» ، اکنون همان شعبه حکم وی را صادر کرده است : دهسال زندان با احتساب دوران بازداشت و پنج سال تبعید به شهرستان خاش ! .
خانواده شهرام امیری سال گذشته به خبرنگار ایران بریفینگ گفته بودند که : « ابتدا مقامهای قضایی او را در یک خانه امنی در شرق تهران نگهداری می نمودند که دو بار نیز اجازه یافته بودند در آن مدت در آخر هفته با وی در یک مجتمع تفریحی فرهنگی به نام طلائیه دیدار داشته باشند .»
آنزمان به خانواده امیری گفته شده بود که :« هدف از این نگهداری حفاظت از جان شهرام امیری در برابر خطراتی است که نیروهای امنیتی احساس نموده اند جان وی را تهدید می نماید » . اما این رویه از پایان مهرماه همان سال متوقف و بعدها آنها متوجه می شوند که وی در زندان حشمتیه تهران و در سلول انفرادی نگهداری و زیر بازجوئی می باشد .
امیری در خلال آن پنج ماه بازداشت آنطور که ایران بریفینگ خبر یافته بود مورد شکنجههای روحی و جسمی قرار گرفته و در طی آن مدت نیز یکبار به دلیل فشارهای وارده مدت یک هفته در بیمارستان ۵۰۴ ارتش در تهران بستری بوده است .
یکی از بستگان شهرام امیری دوازدهم اسفند ماه 1389به خبرنگار ایران بریفینگ گفته بود : « ما در تمام این مدت از او بیخبر و بیاطلاع بوده ایم و فقط چند بار و آنهم کوتاه به مناسبتهای مختلف مذهبی که آخرینش تولد حضرت رسول بود اوبا ما تلفنی سخن گفت و اعلام کرد حالش خوب است و بازجوئیهایش در حال اتمام است .»
وی اعلام کرد که در برابر مراجعات بیشماری که به دادسرای نظامی تهران و همچنین سازمان حفاظت اطلاعات ارتش و دفتر پیگیری وزارت اطلاعات داشته ایم هیچ مرجعی جواب قانع کنندهای به ما نمی دهند و ما تنها از طریق تماس یکی از مسئولان پروندهاش متوجه شدیم که وی را قرار است دیروز به دادسرای نظامی بیاورند که قاضی پرونده موافقت نمود فقط دقایقی او را در اتاق دادگاه ببینیم .
ایشان وضعیت نسبی و ظاهری امیری را نگران کننده اعلام کردند و گفتند :« بشدت لاغر شده بود و رنگ و روی او و صحبت کردنش گرچه خود اظهار می داشت حالش خوب است و همه چیز عادی است اما نشان از آن داشت که روزهای سختی را گذرانده است .»
ایشان همچنین اظهار داشتند در طی این مدت دوبار ماموران وزارت اطلاعات و عملیات سازمان قضایی نیروهای مسلح خانه شهرام امیری را بازرسی کرده اند، بار اول مربوط می شود به همان روزهای ابتدایی که او را به قول خودشان به خانه امن برده بودند و بار دوم نیز حدود دوماه پیش بوده است که در یکبار آن پس از رویت حکم بازرسی منزل از اتهامات وی باخبر شدیم ، در طی این بازرسیها حدودا هر چیزی که در خانه و اتاق او مربوط به وی می شد حتی روزنامه و مجلاتی که در اتاقش بود را ماموران با خود برده اند .(+)
اما اکنون ظاهرا فشارها از روی وی برداشته شده است چرا که روز گذشته 4 خرداد 1391 یکی از بستگان وی به خبرنگار «صبح امروز» گفته است : «از عید امسال ملاقاتش آزاد شده و هر هفته میشود به ملاقاتش رفت و یک روز در میان هم به مدت پنج دقیقه اجازه تماس تلفنی دارد، قرار بود قاضی پرونده برای عید امسال به وی پنج روز مرخصی بدهد که بعدها اعلام شد مورد موافقت قرار نگرفته اما روز سال تحویل به همراه یک مأمور وی موفق شد در کنار خانوادهاش باشد.»
این عضو خانواده شهرام امیری در پایان اضافه نموده است که: «شهرام با پای خودش و با رضایت خودش به ایران برگشته است ماهم هنوز نمیدانیم او خودش به آمریکا رفته و یا دزدیده شده است اما این را همه میدانیم که با پای خودش به ایران برگشته و آن گونه هم مورد استقبال قرار گرفت و لقب قهرمان ملی هم به او دادند توقع ما از مسئولان این نبود که با خوابیدن سرو صداها به سراغش بیایند و بازداشتش کنند، ما هنوز هم نمیدانیم به فرزندان خردسالش چه جواب قانع کنندهای بدهیم وقتی میپرسند چرا بابا خانه نیست؟»(+)
اینکه چرا شهرام امیری در خانه نیست البته جواب مشکلی است! اما او نه اولین هست نه آخرین ، او نمونه هزاران فرد فرصت طلب و جویای نام و نان است که همه آمال و آرزوهایشان را در زندگی درغرب یا حادثه و ماجرا می دانند ، امیری جوانی که در هرج و مرج و نبود شایسته سالاری در سیستم ایران در جوانی به همه چیز دست یافت اما زیاده خواهی اش مانع از عاقبت خوشی برای وی شد ، او گمان میکرد که در خارج از کشور هم می تواند با چرب زبانی و تملق و زیاده گویی و دروغ به همه چیز برسد و از فقدان اطلاعات کافی آمریکائیها از شرایط موجود در ایران نیز مطلع بود و همین امر به او کمک کرد که دستگاههای امنیتی آمریکا را تاحدودی فریب دهد .
حالا او چوب دروغپردازی و زیاده خواهی هایش را دارد می خورد او از اعتماد همه سوءاستفاده نمود از اعتماد جمهوری اسلامی به وی گرفته تا آمریکائی ها و عاقبت نیز این بادکنک توسط همان کسانی که روزگاری او را بادکرده بودند ترکید !
No comments:
Post a Comment