ولایت فقیه بی بهره از روحانیان و نظامیان
ناصر اعتمادی
سه شرکت کننده در میزگرد زمینه ها و زمانه ها، حسن شریعتمداری، اصغر شیرازی و مجید محمدی معتقدند که در کشاکش میان ولی فقیه و نظامیان روحانیت و ولایت فقیه در حال باختن مواضع خود به سود نظامیان جوان و برآمده از قدرت اسلامی هستند.
عضو جامعۀ روحانیت مبارز، حجت الاسلام جعفر شجونی، با اشاره به مخالفت آیت الله خامنه ای با طرفداران اسلام بدون روحانیت و بدون سیاست گفت که عده ای از آیات عظام به نشانۀ اعتراض به برخی رفتارهای آزاردهندۀ دولت به تقاضاهای مکرر اعضای آن برای ملاقات پاسخ منفی می دهند.
حجت الاسلام شجونی نگفت چه ربطی میان هشدار آیت الله خامنه ای و اعتراض آیات عظام به رفتارهای دولت هست، اما، با این سخن عضو جامعه روحانیت مبارز تلویحاً تأئید کرد که مخاطب انتقادهای آیت الله خامنه ای از نظریۀ اسلام بدون روحانیت و بدون سیاست بعضاً، اگر نه تماماً، دولت محمود احمدی نژاد بوده است که از سوی شاخص ترین چهره های محافظه کاران متهم به تلاش برای حذف روحانیت از قدرت شده است.
در این میان مرتضی نبوی، صریحاً حتا شخص رئیس جمهوری، محمود احمدی نژاد، را به مخالفت با ولایت فقیه و حذف آن از قدرت متهم کرده است. علی مطهری، یکی دیگر از چهره های مهم اصولگرایان اخیراً با تکرار همین مواضع مدعی شد که رئیس جمهوری ایران نه اصولگراست، نه محافظه کار، بلکه در پی "راه سوم" است.
آنچه به این انتقادهای بی پرده در جبهۀ رئیس جمهوری جلوه خاصی می دهد، علاوه بر گسترش مجادلات انتقادی در میان روحانیان حوزه های علمیه بر سر نظریه ولایت فقیه، هشدارهای خود آیت الله خامنه ای در جریان سفرش به قم نسبت به بی تفاوتی روحانیان در قبال مسألۀ قدرت و سیاست در نظام اسلامی است. آیت الله خامنه ای کناره گیری روحانیان را از سیاست خطری جدی برای کل نظام اسلامی ایران دانست و از روحانیان خواست که همانند یک "مادر" نظام اسلامی ایران را که زائیدۀ تلاش خود آنان است تنها نگذارند.
این داده ها و تحولات از چه حکایت می کنند؟ جدال و اصطکاکی که از لابلای این اشارات میان گرایش های رقیب قدرت مشاهده می شود چه وضعی و چه وزنی برای ولایت فقیه و موقعیت شخص ولی فقیه در ساختار قدرت نظام اسلامی ترسیم می کند؟ و چرا جدال نظام اسلامی بیش از پیش در درون ساختار قدرت اسلامی منتقل و متمرکز می شود؟
اینها و پرسش های دیگر موضوع زمینه ها و زمانه های این هفته است در گفتگو با آقایان مجید محمدی، پژوهشگر مقیم آمریکا، حسن شریعتمداری، فعال سیاسی مقیم آلمان و اصغر شیرازی نویسندۀ مقیم این کشور.
در پاسخ به سئوال اولیه این میزگرد هر یک از مهمانان چنین گفته اند :
اصغرش شیرازی : اگر منظور از ولایت فقیه آنطور که پیش از انقلاب اسلامی گفته می شد، ولایت فقه باشد، از زمانی که خود آقای خمینی اصل را در حکومت اسلامی مصلحت حکومت تعریف کرد که می تواند احکام دینی را نیز تعطیل کند، باید گفت که حکومت فقه نیز به پایان رسید. معنای ضمنی این اصل این است که حکومت از فقه فاصله گرفته و یا در بهترین حالت حکومتی شکل گرفته که بر تفسیری معینی از فقه بنا شده است : تفسیری که اجازه می دهد که مصلحت حکومتگران در رأس تمام معایر تصمیم گیری قرار بگیرد و حکومت نیز همه موازین اخلاقی را زیر پا بگذارد و سرنوشت خود را از آنچه در تاریخ فقه روی داده متمایز بسازد.
حسن شریعتمداری : تجربۀ جمهوری اسلامی به معنای اسلام سیاسی یا اسلام در قدرت دست کم در شیعۀ جهان معاصر تجربۀ جدیدی بود. جمهوری اسلامی نه جایگاه فقیه را به عنوان گروهی از افراد تحصیلکردۀ شرعی تعریف کرد که برای خود صلاحیت افتاء و تقنین بر مبنای قرآن، سنت، عقل و اجماع را قایلند و نه برای فقه جایگاهی تعیین نمود. در نتیجۀ این امر کشمکش قدیمی حوزه و قدرت همچنان ادامه یافت و امروز نیز ادامه دارد. تداوم این کشمکش خود را به دو صورت نمودار می کند : به صورت استقلال در معنای شیعی کلمه و به صورت مستخدم دولت و دارالفتوای آن شدن نظیر آنچه در عالم تسنن می بینیم. ولی، از آنجا که جایگاه فقه تعریف نشده، روحانیان نمی دانند که آیا می توانند فتاوی خود را بر اساس قرآن و احادیث صادر کنند و یا اینکه فتاوی آنان باید بر اساس قوانین موجود یا فقه المصلحه و یا دید رهبر و گروه های فشار صادر شود.
از طرف دیگر، یک نیروی سیاسی- نظامی جوان برآمده از قدرت حال می گوید که روحانیت در سه دهه اخیر که به روی کار آمده کاری از پیش نبرده و نیازی به آن نیز نیست و خود آقای خامنه ای هم تنها یکی از افراد مورد نیاز گروه حاکم است و نه رهبر مطلق حکومت اسلامی ایران. در این میان، روحانیت بازی ظریفی را انجام می دهد : از یک طرف استقلال خود را می خواهد و از طرف دیگر به آقای خامنه ای می فهماند که نیازی نیست که بیش از اندازه خود را به نظامیان متکی سازد. اما، این گروه نظامی و شخص محمود احمدی نژاد چنان به قدرت و استقلال خود اعتماد به نفس دارد که به روحانیان حوزه علمیه قم نیز به راحتی می فهماند که فردی که هم اکنون مهمان شماست فاقد کمترین قدرت است و قدرت در واقع در پایتخت است و به قول عبید زاکانی به روحانیت می گوید که "یا به پایتخت بیا و بیعت کن یا آماده شو به جنگانا."
سکولاریسم یا لزوم جدایی نهاد دین از نهاد دولت موضوع بحث در حوزه های علمیه است که صدای آن تا بیخ گوش خود آقای خامنه ای هم شنیده می شود. آقای خامنه ای چاره ای ندارد جز اینکه با این بحث مخالفت کند و آن را هجمه دشمن بنامد.
مجید محمدی نیز در توضیحی مقدماتی می گوید : اتفاقاتی که در سه دهۀ اخیر در روحانیت شیعه روی داده نماینگر سه نکته است. نکته اول این است که روحانیت شیعه امروز دیگر تنها یا قدرتمندترین گروه مرجع در ایران نیست. مردم که حدود هفتاد درصدشان در شهرها زندگی می کنند در تصمیم گیری های سیاسی-اجتماعی شان به روحانیان رجوع نمی کنند. نکته دوم این است که به دلیل ادغام نهادهای دینی در نهادهای دولتی، روحانیت و مرجعیت شیعه اعتبار گذشته خود را از دست داده است. مراجعی که رانت خوار دولت هستند وجهۀ چندانی در نگاه مردم ندارند. نکته سوم این است که تمرکز روحانیان در قدرت باعث شده که آنان قدرت تولید فکری گذشته خود را نیز از دست بدهند.
نتیجۀ این سه ملاحظه این است که روحانیت نه در عرصۀ فکری، نه در عرصۀ اجتماعی و نه در عرصۀ فرهنگی رقیب چندانی برای دیگر اقشار اجتماعی به حساب نمی آید. به همین دلیل است که شکاف میان دولت و مردم در حال عمیق تر شدن است، شکاف میان روحانیت مستقل تر و حکومت در حال افزایش است و در آخر شکاف میان جناح های حاکم که عمدتاً امروز نظامیان و روحانیان اند در حال گسترش است. نگرانی آقای خامنه ای از طرح و گسترش نظریۀ اسلام بدون روحانیت، در واقع، نگرانی از هسته های داخل خود حکومت است که چنین نظری را طرح می کنند. نظامیانی که امروز قدرت را تماماً در دست گرفته اند، قطعاً توجه ای به خواست های روحانیت ندارند و این مایۀ نگرانی آن بخش از روحانیت شده که همواره خود را صاحب نفوذ و ادارکنندۀ قدرت اسلامی می دانسته است و اکنون احساس می کند که منافع درازمدتش با برآمدن نظامیان خدشه دار شده است.
هر سه مهمان بر این باورند که ولایت فقیه و به تبع ولی فقیه در ساختار قدرت ایران بدون آیندۀ سیاسی است و چاره ای جز واگذاری تدریجی مواضع خود به رقیب نظامی خویش ندارد.
No comments:
Post a Comment