Sunday, August 31, 2008
فرهنگ مرد سالار، فرهنگ ریا و تزویر
فرهنگ مرد سالار، فرهنگ ریا و تزویرهرگز لذت عصیان را نچشیدی که بر آنچه بر تو می رود سکوت می کنی. هرگز قاطعانه نخواستی به جای خودت زندگی کنی. روی سخنم با تو زن ایرانیست که از رنگ کفش تو تا شال روی سر تو را دیگری باید انتخاب کند. زن در جامعه امروز ایران به خاطر جاذبه ی سکسی که دارد باید همیشه از طرف مردان خانواده پدری یا شوهر تحت فشار قرار بگیرد.چندی پیش یک کامنت در مورد یکی از مقاله ها دریافت کردم که از من خواسته بود در مورد مکالماتی که با مردم داشته ام بیشتر بنویسم. امروز می خواهم از فرهنگ ریا و تزویری که زائیده ی فرهنگ مرد سالار است با شما درد دل کنم.من چون خودم یک عصیانگرم هرگز نمی توانم بپذیرم که کسی به جای من تصمیم بگیرد. اما وقتی می بینم زنان دور و برم چه همکاران و چه دوستان و چه قوم و خویشان هم تحت تسلط مردان هستند و انگار که وجودی مستقل ندارند، تمام وجودم آتش می گیرد و دلم می خواهد یکسره فریاد شوم.مخصوصاً وقتی می بینم که این فرهنگ چقدر مولد ریا و دروغ و تزویر است.یکی از همکارانم روسری بنفش تیره دوست داشت، اما شوهرش به او اجازه نمی داد که به جز مشکی و رنگهایی که به قول خودش جیغ نمی زند، بپوشد. یک روسری بنفش خرید و شب در منزل با اسرار از شوهرش خواسته بود که به او اجازه دهد این روسری بنفش پر رنگ را بپوشد. او به من گفت وقتی شوهرم اجازه داد آن روسری را بپوشم تا صبح از خوشحالی خوابم نبرد. اما با این حرف او فلب من آتش گرفت. این همکار من هر لباسی که می خواهد بپوشد اگر رنگ آن را شوهرش مجاز نداند نمی تواند بپوشد.البته نمونه این همکار من کم نیستند. من دیده ام که زنی چاقی برای رفتن به باشگاه اجازه نداشت. چون شوهرش فرصت نداشت که او را تا باشگاه برساند هر چند که از نزدیکیهای منزل تا باشگاه اتوبوس وجود داشت و این خانم هیچ گونه تماسی با مردان نداشت.من فکر می کنم یکی از علتهایی که شوهران چنین فشارهایی بر همسران خود می آورند این است که اعتماد به نفس ندارند و با خود می اندیشند که شاید اگر همسرش با مانتو سفید در جامعه حضور پیدا کند، برای کسی جلب توجه کند و این جلب توجه منجر به دوستی شود. در حالیکه اگر از عشق همسرش به خود اطمینان داشت هرگز چنین سختگیریهایی نمی کرد.اما عنوان این نوشتار در مورد فرهنگ ریا و تزویر بود. آنچه در این جامعه مرد سالار به چشم خود می بینم این است که زنان به جای عصیان کردن و درخواست ابتدایی ترین حقوق خود که انتخاب پوشش است، دست به ریا و تزویر می زنند. اما مسبب این ریا و تزویر هر دو جنس هستند.مردان جانعه ما درک نمی کنند که انسان خود به خود به دنبال برآورده کردن نیاز های جسمی و روحی خویش است. هرگز نمی توانند بفهمند که با در فشار نگه داشتن زن نمی توانند او را وفادار نگه دارند. هرگز نمی توانند بفهمند وفاداری یک شخص به شخص دیگر با زور به وجود نمی آید. بلکه یک زن یا مرد زمانی می توانند به هم وفادار باشند که نسبت به یکدیگر عشقی درونی داشته باشند که آن عشق برخاسته از خصلت های نیکوی طرف مقابل باشد. وقتی مردی یا زنی با معیارهای همسر خود همخوانی نداشته باشد، اسلام و ایمان و هیچکدام از اینها نمی توانند جلوی خیانت را بگیرند. اگر انسانی به صورت عمیق کسی را دوست داشته باشد و نیازهای جسمی و روحی خود را بتواند به صورت کامل ارضا کند، هرگز به خود اجازه خیانت نمی دهد. تمام خیانت ها زائیده ی یک نوع نیاز است که گاهی همین فشار بیش از حد باعث رو آوردن به کسی می شود که در ظاهر روشفکر تر از شوهر می نماید.اما زنان جامعه ما هم مقصر هستند که به جای عصیان کردن و درخواست حقوق خود، مظلوم نمایی می کنند و سپس با ریا و تزویر به دنبال خواسته های خود می روند. برای نمونه مثالهایی از زنانی که دوربر خودم می بینم می زنم.همکار من که بدون اجازه شوهرش حتی حق آب خوردن ندارد، تا شوهرش به مسافرت می رود، می گوید بچه ها شوهرم نیست برنامه بریزیم بریم بیرون. وقتی برنامه ریزی می کنیم برای کوه، با مانتو سفید و رژ لب قرمز که همان رژ لبش به تنهایی برای تابلو شدنش کافی است به قرارگاه می آید. وقتی هم با هم به فروشگاه می رویم همچین با پسر ها خوش و بش می کند که بیا و ببین. بعضی و قتها هم پنج شنبه ها برنامه ریزی می کند و به اسم اینکه دارد به دفتر می رود، با بچه های دفتر به تفریح و گردش می رود. روح شوهرش هم از هیچ کدام از اینها خبر ندارد. از قضا دوست پسر هم دارد. حالا شوهر احمقش فکر می کند که با فشار می تواند زنش را سالم نگه دارد. نمی داند که هر انسانی به طور طبیعی به سمت نیازهایش می رود و فشار و اجبار فقط باعث پنهان کاری می شود. این یک اصل انکار ناپذیر است که هر انسانی مجبور به ترک کاری که دوست دارد بشود، آن کار را در خفا انجام می دهد. مثلاً زنی که دوست پسر دارد اینقدر احمق نیست که SMS هایش را پاک نکند بنابراین گشتن موبایل و تجسس هایی از این قبیل بی فایده است.دوست همین همکارم در یکی از برنامه های کوه با ما همراه شده بود. از قضا او هم از در تنگنا بودنش از طرف شوهر می نالید. می گفت باید زود از کوه برگردیم. چون شوهرم به من شک دارد. ولی از میان جمع 13 نفره تنها همین خانم بود که با یک مرد در کوه دوست شد و هنوز هم دوستیشان ادامه دارد.در میان قوم و خویشان خودم هم می بینم که زنان بدون اجازه شوهر خود هر جا که خواستند می روند ولی قبل از حضور شوهر خودشان را به منزل می رسانند. یکی از همین زنها که اجازه ی باشگاه رفتن هم نداشت، با مزاحمت تلفنی با یک پسر آشنا شد و آنقدر مجذوب افکار آن پسر شد که تصمیم گرفت از شوهرش طلاق بگیرد و با او ازدواج کند.انچه مسلم است هیچ کسی با فشار دست از خواسته های خود بر نمی دارد، چه بسا که آن فشار بیشترباعث انحراف می شود نه آزادی.همه ی ما چه زن و چه مرد باید درک کنیم که طرف مقابل ملک و املاک ما نیستند، شیء نیستند که به خواست ما رفتار کنند. احترام و محبت یک چیز قلبی است که به خاطر ویزگیهای شخص است که در طرف مقابل ایجاد می شود. به زور نمی توان کسی را و.فا دار کرد. به زور نمی توان کسی را وادار کرد از نیازهای سرکوب شده اش دست بردارد. اگر حس می کنیم طرف مقابل ما به کس دیگری گرایش پیدا کرده است، حتماً چیزی نسبت به خواسته های او کم داریم. یا باید خودمان را درست کنیم یا اگر مقدور نیست او را بپذیریم. من به جای ریا و تزویر عصیان را برگزیده ام.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment