بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
با کودتایی تمام عیار مواجهایم
اگر آنچه در ۲۲ خرداد رخ داد به راستی انتخاباتی آزاد و دموکراتیک و منصفانه بود، دیگر چه نیازی به سرکوب و بگیر و ببند داشت؟ چه نیازی به خشونت علیه مردمی که آرام و در سکوت از حق قانونی اعتراض به نتایج رسوای انتخابات استفاده میکردند؟ چه نیازی به آتش گشودن بر روی مردم و حملهی نیروهای نظامی و لباس شخصیها به اموال عمومی و انتساب آن به مردمی که شعور، فرهنگ و مدنیت آنان در راهپیماییهای چند میلیونی آرام و مسالمت آمیز، جهانیان را شگفت زده کرد؟ چه نیازی به گماردن مأمورین سانسور در چاپخانهها، قطع تلفنهای همراه و پیام کوتاه؟ و...
Sat / 11 07 2009 / 20:22
پایگاه اطلاع رسانی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران: سازمان مجاهدین انقلاب با صدور جدیدترین بیانیه خود نسبت به ادامه بازداشت فعالان سیاسی و سایر دستگیر شدگان اخیر اعتراض كرد.
متن كامل این بیانیه در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
اکنون بیش از سه هفته است که از اجرای کودتای از پیش طراحی شده علیه آرای ملت به مهندس میرحسین موسوی میگذرد. در این مدت، کودتایی که در آغاز گمان میرفت کودتایی مخملی است، به خون ریخته شدهی دهها تن از شهیدان، جوانان، زنان و مردان ایران بر سنگفرش خیابانها رنگین شد و هزاران مجروح و صدها زندانی بر جای گذاشت. اقتدارگرایان پاسخ مردم آزادیخواه ایران را که با رأی انتخاباتی خویش به نامزدهای اصلاح طلب، به حاکمیت اقتدارگرایان استبدادطلب "نه" گفته بودند، با خشونت پاسخ گفتند. اکنون ما نه با یک تقلب سازمان یافته و مهندسی شدهی گسترده و رسوا، که با کودتایی تمام عیار مواجهیم. قطع خطوط ارتباطی و متوقف ساختن گردش غیر دولتی اطلاعات، حاکمیت علنی و کامل سانسور بر همهی رسانههای مکتوب، دیداری و شنیداری، ایجاد وضعیت فوق العاده و برقراری نوعی حکومت نظامی اعلام نشده در تهران و دیگر شهرهای کشور، به صحنه آوردن نمایشهای کهنه و تاریخ مصرف گذشتهی اعتراف گیری و اجرای شوهای تلویزیونی و بالاخره هجوم به اجتماعات و حتی جلسات اساتید دانشگاه در محیطهای در بسته و بازداشتهای وسیع و غیرقانونی مردم از همهی قشرها و طبقات اجتماعی معترض به تقلب در میان طرفداران نامزدهای اصلاح طلب و از جمله دستگیری و به زندان انداختن شخصیتهای سیاسی و حزبی، دانشجویان و استادان، روزنامه نگاران، حقوقدانان، هنرمندان، فعالان حقوق بشر و زنان، تنها به جرم حمایت از آقایان موسوی و کروبی و استفاده از حق مسلم و قانونی خود در اعتراض مسالمت آمیز، قانونی و مدنی نسبت به سرقت آرای انتخاباتی ملت.
اینک پس از گذشت نیمهی پنهان کودتای ضد انتخاباتی در ایام پیش از ۲۲ خرداد، نیمهی آشکار آن را پس از 22 خرداد تجربه میکنیم. نیمهی آشکاری که سرشت خشونت آمیز خود را بویژه از روز شنبه ۳۰ خرداد به نمایش گذاشته است.
اگر آنچه در ۲۲ خرداد رخ داد به راستی انتخاباتی آزاد و دموکراتیک و منصفانه بود، دیگر چه نیازی به سرکوب و بگیر و ببند داشت؟ چه نیازی به خشونت علیه مردمی که آرام و در سکوت از حق قانونی اعتراض به نتایج رسوای انتخابات استفاده میکردند؟ چه نیازی به آتش گشودن بر روی مردم و حملهی نیروهای نظامی و لباس شخصیها به اموال عمومی و انتساب آن به مردمی که شعور، فرهنگ و مدنیت آنان در راهپیماییهای چند میلیونی آرام و مسالمت آمیز، جهانیان را شگفت زده کرد؟ چه نیازی به گماردن مأمورین سانسور در چاپخانهها، قطع تلفنهای همراه و پیام کوتاه؟ و و و. کدام کاندیدای پیروز در یک رقابت انتخاباتی آزاد، سالم و منصفانه را سراغ دارید که از فردای پیروزی، ماشین سرکوب خود را علیه مردم و نامزدهای رقیب و حامیان آنها بکار اندازد؟ اعتراضات قانونی مردم را به خاک و خون کشد، مطبوعات مستقل را محدود کند و احزاب قانونی مخالف را تهدید و با هجوم وحشیانه شبانه به منازل رهبران و شخصیتهای حزبی و سیاسی رقیب، آنان را بر خلاف ابتدائی ترین حقوق انسانی و شهروندی و علی رغم مسلم ترین قوانین اساسی و عادی دستگیر و روانهی زندانهای نامعلوم و سلولهای انفرادی کند؟
تنها کودتاچیان هستند که به هنگام کودتا خود را از رعایت بدیهیترین حقوق مردم و صریح ترین اصول و مواد قانونی بینیاز میبینند. گروهی که با ادعای قانون گرایی، معترضان به تقلّب انتخاباتی را متّهم به نادیده گرفتن قانون میکند، اکنون خود به عنوان بزرگترین و گستاخ ترین قانون شکن، با اتکاء به زور و زندان و سرکوب، عملاً همهی قوانین اساسی و عادی را در زمینهی حقوق بشری، شهروندی و سیاسی حامیان نامزدهای اصلاح طلب لگدمال ساخته و به اثبات رسانده است که کاندیدای اقتدارگرایان، نه تنها برای شکست نامزد رقیب و چنگ اندازی نامشروع و غیرقانونی بر قدرت، از همهی حمایتهای نهادی، سیاسی، مالی، رسانهای و نرم افزاری غیرقانونی برخوردار بوده است بلکه از این امکان نیز بهره مند است که احزاب و شخصیتهای حامی رقبای انتخاباتی خود را بدون اعتناء به اصول مصرّح قانون اساسی و مواد قوانین عادی به زندان بیفکند و تحت انواع فشارها قرار دهد.
نگاهی به شخصیتهای بازداشت شده و زندانی که همگی از حامیان نامزدهای اصلاح طلب هستند به خوبی حكایت از طرز تفكر و عملكرد اقتدارگرایان را برملا میسازد. شخصیتهایی که یا از رهبران و اعضای احزاب و سازمانهای قانونی شناخته شده هستند و یا به گروههای اجتماعی، علمی، هنری، دانشجویی و مطبوعاتی اصلاح طلب تعلق دارند. برخی از آنان نمونه وار عبارتند از:
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران: مهندس بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده، صادق نوروزی، فیض الله عرب سرخی، جواد امام، مجید نیری و تعداد دیگری که طی روزهای اخیر با اخذ وثیقه و ... آزاد شدهاند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی: محسن میردامادی، سعید حجاریان، عبدالله رمضان زاده، محسن صفایی فراهانی، داوود سلیمانی، سعید شیرکوند، علی تاجرنیا.
حزب کارگزاران سازندگی: محمد عطریانفر، هدایت الله آقایی، جهانبخش خانجانی
ستادهای حامی میرحسین موسوی: محسن امینزاده، محمدرضا جلاییپور، شهاب طباطبایی، سمیه توحیدلو
حامیان آقای کروبی: محمدعلی ابطحی، احمد زیدآبادی، عبدالله مومنی، محمد قوچانی، عیسی سحرخیز
نهضت آزادی: محمد توسلی، عماد بهآور، محمدباقر علوی
حقوقدانان: کامبیز نوروزی، عبدالفتاح سلطانی، محمدعلی دادخواه
و شماری نامعلوم از دانشجویان، استادان، هنرمندان، روزنامهنگاران، زنان و ...
بسیاری از بازداشت شدگان زندانی، شخصیتهای شناخته شده و با سابقه در انقلاب و جمهوری اسلامی هستند.
مهندس بهزاد نبوی عضو شورای مرکزی و سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، نامی آشنا برای همهی مبارزان راه آزادی، استقلال و عدالت در شکنجه گاهها و زندانهای رژیم استبدادی پیش از انقلاب و یکی از کادرها و مدیران برجسته جمهوری اسلامی پس از انقلاب است. کینهی اقتدارگرایان و راست گرایان افراطی از او به نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی باز میگردد. آنان در طول سی سال گذشته کوشیدهاند تا با طرح توطئههای گوناگون و انتساب اتهاماتی رنگارنگ به او و پرونده سازیهای متعدد برای وی از جمله در ماجرای بیانیهی الجزایر، انفجار نخست وزیری، پتروپارس و ... خود را از شّر شخصیت آزاده و مستقل و زبان صریح و حق گوی او خلاص کنند امّا هر بار تیرهای زهرآگین آنان کمانه کرد و بر پیشانی توطئه گران پرونده ساز نشست. اینک او را تنها به جرم همراهی با مردم و حمایت از میرحسین موسوی و فعالیت خالصانه برای پیروزی دموکراتیک کاندیدای منتخب مردم به بند کشیدهاند. بدون تردید این بار نیز هرگونه پرونده سازی و طرح اتهاماتی واهی علیه وی حاصلی جز رسوایی بیشتر و شکست برای قدرت طلبان نخواهد داشت. پنجاه سال مبارزه پیگیر، صادقانه و شجاعانهی مهندس نبوی در راه آزادی و استقلال ملت و پیروزی انقلاب و استقرار و حفظ جمهوری اسلامی در راستای اصول و آرمانهای اصیل اسلامی و خط ضد استبدادی- استعماری- استثماری امام خمینی (س)، در پرونده مهندس نبوی ثبت شده است.
به بند کشیدن دکتر سعید حجاریان، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت از وجه دیگری عمق بیرحمی اقتدارگرایان را آشکار میسازد. سعید، جانباز اصلاحات و قربانی ترور و خشونت اقتدارگرایان، اینک بر روی ویلچر و در حالی که به راحتی قادر به تکلم نبوده و برای انجام ساده ترین کارهای شخصی مانند حرکت کردن و غذاخوردن، نیازمند پرستار است، در سلول انفرادی به سر میبرد و وضعیتی خطرناک و بحرانی دارد..
مصطفی تاج زاده اصلاح طلبی است پیگیر که اردوگاه استبداد از دوران اصلاحات به خاطر پایمردی وی بر حقوق ملت در مقام معاونت وزارت کشور کینهی او را به دل گرفته است. کینهای که در اثر مجادلات روشنگر و مقالات افشاگر او بویژه طی چهار سال اخیر، عمیقتر و سیاهتر شده است.
اینان تنها نمونهای از دهها شخصیت اصلاح طلب و آزادیخواهی هستند که اکنون توسط اقتدارگرایان زندانی شدهاند. اقتدارگرایان به خوبی میدانند که اینک اکثریت ملت در مقابل آنان قرار گرفته است و از آنجا که علی رغم سرکوب انجام شده، نمیتوان همهی مردم را روانهی زندان کرد، نمایندگان شجاع و فرزندان صادق آنان را به قصد انتقام گیری از اکثریتی که به نامزدهای اصلاح طلب رأی دادهاند و به منظور مخدوش کردن جنبش سبز و مدنی ضد استبدادی ملت در زنجیر کرده است. متأسفانه جریان ضد انتخاباتی موجود نه تنها استقلال همهی احزاب، مطبوعات و رسانهها، مراجع روحانی و شخصیتهای دینی و سیاسی را هدف گرفته است بلکه حتی حداقل اختیار و استقلال قوهی قضائیه را نیز سلب کرده است، به طوری که رئیس قوهی قضائیه و دادستان کل کشور از بازداشتهای خودسرانه و دستگیریهای ضد قانونی گسترده اخیر ظاهراً اظهار بیخبری کرده و صریحاً خود را بیاختیار میخوانند، هر چند چنان عذری نمیتواند رافع مسئولیتهای آنان در پیشگاه خدا و مردم باشد، زیرا حداقل امکانی که آنان برای عمل به وظیفهی وجدانی، قانونی و شرعی خود دارند، استعفای از مناصب مذکور و برچیدن دامن خود از آلوده شدن به ستمی است که بر ملت میرود.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران ضمن تقبیح این همه قانون شکنی، ظلم و تعدی علیه مردم و فرزندان آنان و ضمن محکوم کردن تمامی بازداشتهای غیرقانونی و نقض ابتدایی ترین حقوق قانونی زندانیان، که پس از گذشت هفتهها، نه تنها از حق دیدار و تعیین وکیل محروم مانده اند، بلکه بعضاً حتی خانوادههای آنان نیز کوچک ترین اطلاعی از حال و وضعیت آنان ندارند، دستگاههای امنیتی و نظامی حاکم و شخص آقای احمدی نژاد را مسئول حفظ سلامتی و جان آنان میداند و خواهان آزادی فوری و بیقید شرط همهی بازداشت شدگان و زندانیان سیاسی و انتخاباتی است.
وسیعلم الذین ظلموا ایّ منقلبٍ ینقلبون
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
پاسخ آيتالله منتظرى به نامه دختر دكتر حجاريان
دخترم؛ نامه پر رنج و سوزانت را خواندم و از غم و اندوه مظلومان بيش از پيش برآشفتم. به راستى هيچ روزگارى تلخ تر و اندوهناك تر از روزگار سيطره ظالمان متظاهر به دين بر مظلومان ديندار، و تسلط قانونگويان قانونگريز و قانون ساى بر قانونگرايان قانونخواه نيست. دخترم؛ پدرت و ساير زندانيان سياسى كه اين روزها به بند كشيده شده و براى گرفتن اعترافات دروغ و خلاف واقع زير شكنجه و فشار قرار گرفتهاند چشم و چراغ ملت رشيد ما مىباشند.
Sat / 11 07 2009 / 18:09
نامه خانم زينب حجاريان:
بسم الله الرحمن الرحيم
محضر مبارك مرجع عاليقدر آيت الله العظمى منتظرى
با سلام و عرض تبريك به مناسبت ايام ولادت امام على (عليه السلام )، مولاى متقيان، پيشواى عدالت طلبان و آزادى خواهان و امام مظلومان و ستمديدگان.
اين روزها دستهاى استغاثه و التجاء به درگاه پروردگار عالم گشوده شده است و خلقى پريشان از نامهربانىها شكوه به درگاه معبود مىبرند، كه "و الى الله المشتكى ". من نيز در هر نماز و دعايى پيكر بيمار و رنجور پدرم دكتر سعيد حجاريان را به ياد مىآورم كه پس از سوء قصد ده سال قبل همين سلامتى نسبى خود را مديون دعاى ملت شريف ايران است، و گويا مىبينم كه در سلول انفرادى به نماز نشسته است، او را كه به واسطه اصابت گلوله اشقيا به مخچه و نخاعش ياراى ايستاده نماز خواندن نيست، و مىدانم كه لكنتى غريب گريبانش را مىگيرد آنگاه كه مىكوشد حروف را به درستى ادا كند. انگشتهاى بى حس او توانايى برداشتن قرصهايش را ندارد، نمى دانم آيا كسى هست كه داروها و قرصهاى رنگارنگ او را به موقع بدهد؟ او براى نوشيدن جرعه اى آب به كمك نياز داشت، نمى دانم آيا مىتواند پس از ساعتها بازجويى آبى بنوشد و گلويى تازه كند؟ مردم او را به نام سعيد مىشناسند ولى مادرش او را عباس صدا مىزند، بى اختيار به ياد جانباز كربلا، باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس مىافتم.
رندان تشنه لب را آبى نمىدهد كس
گويا ولىشناسان رفتند از اين ولايت
بيش از دو هفته است كه پدرم را بدون هيچ اتهامى بازداشت كردهاند. اصلا مگر اين بدن مجروح و ناتوان مىتواند جرمى مرتكب شود؟ همه مىدانند كه پدرم سالهاست در حاشيه دنياى سياست قرار گرفته و براى سياستمداران تنها نمادى معنوى به شمار مىرود. پس چگونه مىتواند تأثيرى در تحولات داشته باشد تا جرمى از آن پديد آيد؟ انگار از اين بدن رنجور هم نمى گذرند. تاكنون نه اتهام ايشان به وى تفهيم شده و نه از داشتن حق قانونى وكيل برخوردار است.
آن گونه كه پزشك متخصص ايشان در بيانيه رسمى اعلام نموده اند جان سعيد حجاريان در خطر است و ايشان نياز به مراقبتهاى فورى پزشكى داشته و بدون پرستارى خانواده در انجام امور شخصى و روزمره كه لازمه فرائض دينى است با مشكلات جدى مواجه است، و اينها همه در حالى است كه ضارب پدرم آزادانه به ارعاب مردم مشغول است. ظاهرا مضروب بايد به جاى ضارب مجازات شود.
اين روزها جز گريستن به درگاه خدا سلاحى ندارم. امروز زينب دختر سعيد حجاريان فرياد تظلم و دادخواهى به بيت شما مراجع عظام آورده است كه به خاطر خدا هر تلاشى در توان داريد به كار گيريد تا همه مظلومان در بند از جمله پدرم به آغوش خانواده بازگردند، كه مراجع در سنتى هزار و چند صد ساله همواره ملجاء مردم بى پناه بوده اند.
اللهم انا نشكوا اليك فقد نبينا و غيبة ولينا و شدة الفتن بنا و تظاهر الزمان علينا.
زينب حجاريان كاشانى
1388/4/12
پاسخ آيت الله العظمى منتظري:
بسمه تعالى
با سلام و تحيت
دخترم؛ نامه پر رنج و سوزانت را خواندم و از غم و اندوه مظلومان بيش از پيش برآشفتم. به راستى هيچ روزگارى تلخ تر و اندوهناك تر از روزگار سيطره ظالمان متظاهر به دين بر مظلومان ديندار، و تسلط قانون گويان قانون گريز و قانون ساى بر قانون گرايان قانون خواه نيست؛ كه با بى اخلاقى تمام، زهر هلاهل ستم و بى قانونى را با ظرف بلورين و پاك دين، عدالت و قانون در كام تشنه مظلوم و حق خواه ريخته و چنين مىنمايند كه جز تحقق دين، عدل و قانون را نمى خواهند.
دخترم ؛ در تاريخ، اين قبيل نامردمان بسيار بوده اند. فرعون گفت : "بگذاريد موسى را بكشم و پروردگارش را بخواند، چون من مىترسم كه دين شما را دگرگون كند و يا در زمين فساد و تباهى را آشكار نمايد." (و قال فرعون ذرونى أقتل موسى وليدع ربه انى أخاف أن يبدل دينكم أو أن يظهر فى الارض الفساد) (مومن / 26) و هم اينان سيدالشهداء(ع ) و اصحاب او را به نام حاكميت دين و اتهام خروج بر حاكميت دينى با رقت بارترين حال به شهادت رسانده و خاندانش را با همين مكر به اسارت كشيدند. (و لا يحيق المكر السيى الا باهله ) (فاطر/ 43).
عجبا! كه اينان نه از سرگذشت گذشتگان عبرت مىآموزند و نه از پند ناصحان بهره مىبرند.
اينجانب در سالهاى متمادى بارها و بارها به اشكال مختلف بر خطرى كه اينك بيش از گذشته در حال وقوع است هشدار دادهام ولى:
هزار حيله برانگيخت حافظ از سر مهر
بدان هوس كه شود آن حريف رام و نشد
هنوز هم از سر مهر خطاب به متصديان امر اين آيات شريفه قرآن كريم را تلاوت مىكنم : (و قال رجل مومن من آل فرعون يكتم ايمانه أتقتلون رجلا أن يقول ربى الله و قد جائكم بالبينات من ربكم و ان يك كاذبا فعليه كذبه و ان يك صادقا يصبكم بعض الذى يعدكم ان الله لا يهدى من هو مسرف كذاب. يا قوم لكم المل اليوم ظاهرين فى الارض فمن ينصرنا من بأس الله أن جأنا قال فرعون ما أريكم الا ما أرى و ما أهديكم الا سبيل الرشاد. و قال الذى امن يا قوم انى اءخاف عليكم مثل يوم الاحزاب. مثل دأب قوم نوح و عاد و ثمود والذين من بعدهم و ما الله يريد ظلما للعباد. و يا قوم انى أخاف عليكم يوم التناد. يوم تولون مدبرين ما لكم من الله من عاصم و من يضلل الله فما له منهاد) (مومن / 28 - 33).
و از آنان مىخواهم پيش از اينكه دير شود و با مردم بيش از اين فاصله بگيرند و دچار عاقبت سنت الهى استدراج و آثار وضعى گفتهها و كردههاى خويش شوند، به راه مستقيم بازگردند و بيش از اين با آبروى اسلام و تشيع بازى نكنند و حقوق اقشار معترض را تضييع ننمايند و با عدل و ملاطفت ماندگار شوند.
دخترم؛ پدرت و ساير زندانيان سياسى كه اين روزها به بند كشيده شده و براى گرفتن اعترافات دروغ و خلاف واقع زير شكنجه و فشار قرار گرفتهاند چشم و چراغ ملت رشيد ما مىباشند و شما خانوادههاى عزيز آنان با صبر و بردبارى و تدبير علاوه بر اين كه نزد خداى متعال اجر و پاداش بى حساب صابران را داريد، مىتوانيد مظلوميت آنان را به دنيا ثابت نماييد؛ (انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب) (زمر/10).
اميدوارم هرچه زودتر مسئولين كشور در سياست خشونت بار خود تجديدنظر نموده و براى جلب رضايت عامه و بخصوص اقشار وسيعى كه در آراء آنان تقلب شده متنبه شده و خطاهاى گذشته را جبران نمايند. ان اريد الا الاصلاح و ما توفيقى الا بالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.
۱۸ تير ماه ۱۳۸۸
حسينعلى منتظرى
«جامعه ایران در پی شيوههای جدید نافرمانی مدنی است»
۱۳۸۸/۰۴/۲۰
بهروز کارونی
هزاران نفر در تهران در روز پنجشنبه به مناسبت سالگرد حادثه ۱۸ تير در تهران تظاهرات کردند، اما نيروهای ضد شورش، بسيجی و لباس شخصی با حمله به تظاهر کنندگان به ضرب و شتم آنها پرداختند و برای جلوگيری از هر گونه تجمع بزرگی، گاز اشک آور شليک کردند.
تظاهرات معترضان به نتايج انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد به رغم هشدارهای مقام های جمهوری اسلامی ايران مبنی بر برخورد شديد با هرگونه تجمع و راهپيمايی به مناسبت سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران، برگزار شد.
برگزاری تظاهرات در روز ۱۸ تير در شرايطی برگزار شد که برخی از تحليلگران، احتمال انجام اقدامات مشابه از سوی مخالفان دولت را اندک می دانستند.
علی کشتگر، فعال سياسی در پاريس، در اين زمينه به راديو فردا گفت: «آنچه در تهران رخ داد، نشان میدهد که اکنون جنبش دموکراسی خواهی ظرفيت عظيمی پيدا کرده است. من به عنوان يک فعال انقلاب بهمن میتوانم بگويم چندماه قبل از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ چنين ظرفيتی را در مردم و جوانان آن زمان ديدم و امروز دوباره آن را میبينم و اين مسئله بسيار مهم است.
نيروهای انتظامی و استاندار تهران تهديد کرده بودند که ملت هوشيار( منظور لباس شخصی ها و نيروهای سرکوب بود) کسانی را که به خود جرئت دهند و تظاهرات کنند، زير پا له خواهند کرد. ولی ما ديديم مردم به خصوص جوانان و دانشجويان به رغم وجود نيروهای سنگين سرکوب، گارد ويژه و نيروی انتظامی با چه پيگيری و تلاشی در نقاط مختلف تهران به صحنه آمدند و تجمعات چند هزار نفری در اطراف دانشگاه تهران، خيابان آزادی، اطراف دانشگاه پلی تکنيک و ديگر نقاط تهران شکل گرفت و يادمان نرود مردم در تاريکی شب فرياد «الله اکبر» و «ای دولت کودتا استعفا استعفا» سردادند. اينها نشان میدهد جامعه ايران منقلب است.»
رادیو فردا: بر اساس گزارش های منتشر شده، گويا تظاهرات ۱۸ تير فقط در تهران برگزار شده است و از شهرهای ديگر اطلاع چندانی در دست نيست. به نظر شما، چرا اين اعتراضها بيشتر در تهران نمود میيابد تا در شهرهای ديگر؟
اگر حتی تظاهرات ۱۸ تير در تهران نمود هم پيدا نمیکرد، نبايد به نشانه رضايت مردم محسوب میشد. آنچه ما میبينيم و تهران نمونه زنده آن است، اينکه مردم مترصد راههای مختلف هستند که به صحنه بيايند.
تهران، بزرگترين شهر ايران است و بازتاب دهنده آن چيزی که در تمام ايران میتواند رخ دهد. به اعتقاد من، اين ظرفيت در همه شهرها وجود دارد، کما اين که بارها در مشهد، اصفهان، زنجان و شيراز حرکتهايی مشاهده شده است.
طی چند هفتهای که از اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوری و معرفی محمود احمدینژاد به عنوان رئيس جمهوری آينده ايران میگذرد، آيا تغييری در نحوه اعتراضات مردم ديده میشود؟ به عبارت ديگر، ما روزهای اول شاهد برگزاری تظاهرات بزرگی بوديم و اکنون تظاهرات کوچکتر شده است. آيا میتوان گفت که معترضان تاکتيکهای اعتراضی خود را تغيير دادهاند؟
علت شکل نگرفتن تظاهرات ميليونی اين است که رژيم در حال حاضر تمام توان خود را به کار گرفته است که جلوی شکلگيری هستههای اوليه اعتراضی را که ابتدا چند صد نفر هستند و بعد به امواج بزرگ انسانی تبديل میشوند، بگيرد.
اکنون به نوعی، شرايط حکومت نظامی است، به ويژه در روزهايی که امکان بروز اين اعتراضات بيشتر است. در چنين شرايطی، مردم به جای اينکه در يک بخش تهران به هم بپيوندند، در تمام ميادين، کوچهها و محلات حضور دارند و به نوعی، نارضايتی و اعتراض خود را نشان میدهند و اگر در طول روز هم نتوانند، در طول شب اين کار را انجام میدهند.
اين مسئله نشان میدهد بعد از تقلب بزرگ در انتخابات، رژيم از نظر اخلاقی هيچ اعتباری نزد ملت ندارد و اين آغاز کار است.
جامعه پويايی خاصی دارد برای پيدا کردن شيوههای نافرمانی مدنی جديد و در روزهای آينده اين روشها ادامه میيابد و اشکال کاملتری به خود میگيرد.
پرده آخر کودتا
هوشنگ اسدي
hooasadi(at)yahoo.fr
سعید حجاریان را در زندان کشته اند. سومین هفته تیرماه ١٣٨٨ با این زمزمه همگانی رو به پایان می رود. سعید حجاریان ـ زاده جنوب تهران- از پایه ریزان "جمهوری اسلامی" بود وهم او اصطلاح "نظام" را در برابر "رژیم" ساخت و به تصویب آیت اله خمینی رساند.
سعید را یکی از شبه نظامیان برآمده از اندیشه طالبانی دردوران اصلاحات ترور کرد. حالا هم به زندانی افتاده که "نظام" سعید و همراهانش رابه زیر مخوف ترین شکنجه ها برده است. سعید نماد آغاز وپایان "انقلاب اسلامی" است. او نماد آرمان هائی است که زیرپای مافیا های زر وزور له شدند وحالا درپرده آخر باید روحا یا جسما نابود شوند تا از ویرانه رویاهای آنها یک دیکتاتوری نفتی مدل خاورمیانه ای سر برکشد.
شعیان بی مخ کودتای ٢٢ تیر ١٣٨٨، در شبی که تهران از فریاد اله واکبر می لرزید، در تلویزیون حاضر شد و شکی نگذاشت که "کودتا" شده است. خودش را در مقام "مصدق" گذاشت و 30 میلیون ایرانی را طرفدار بر اندازی نرم، که شکست خورد..
اما تاریخ ازهم اکنون نوشته است که کودتای آمریکائی ٢٨ مرداد١٣٣٢، بار دیگر تکرارشد و این بار در شکل وشمایل روسی. آن بار استبداد عرفی حاکم شد و این بار استبداد مذهبی می کوشد با شعار و نیرنگ وسر نیزه پایه های خود را استوار کند.
روزهائی است که ایام بعد ازهرکودتائی رابه یاد می آورد. پرده آخر هرکودتائی محاکمه دستگیر شدگان واعدام وزندان آنان است. کودتاگران روسی- طالبانی هم در حال تدارک نمایش این پرده اند.
دستگیر شدگان گمنام به شدید ترین وجه شکنجه شده اند. عکس ها و فیلم ها و اخبار حکایت از این دارد که هیچ کودتائی با این سبعیت انجام نشده است. حتی کودتای پینوشه در شیلی که رکورد خشونت را
درجهان داشت، در پای کودتای ٢٢خرداد لنگ می اندازد.
ندا، تنها یکی بود که صدایش جهانی شد. ندایان بسیارند. شکنجه شده، مورد تجاوز گروهی قرار گرفته و به گورهای ناشناس سپرده شده. فیلم هائی از این وحشیگری تازی وار که مغول را رو سفید و هیتلر را شرمنده می کند؛ دردست است که دیدنش جرئت می خواهد.
دادستان انقلاب می فرمایند که هنوزپانصد نفراز دستگیرشدگان در زندانند. بیشتراز نسل "ندا"یند و برای آزادی به میدان آمده اند. اندکی هم سران گروههای اصلاح طلبند. کودتاگران دارند تدارک محاکمه آنها را می بینند. محاکمه بر اساس سناریویی پیشتر نوشته و منتشر شده که فقط به کمک بازیگران صاحب نام نیاز دارد. ادامه مسخره همان نمایشی که سی سال پیش باآیت اله شریعتمداری شروع شد. هدف بریدن سر اصلاحات ونابود کردن تشکیلات نیم بند موجود است و همه به نام " قانون".
مهره ها وچهره های سیاسی هم از پس غبار جای خود را تعیین می کنند. اکثریت مطلق کسانی که لباس دین به تن دارند درکنار قدرت می ایستند، آشکارا یا تلویحا. جامعه ایران گسل تاریخی خودرا کامل می کند. مردم و مذهب. عرف ودین. نو و کهنه. مدرن و سنت.
کاملا روشن است که هاشمی، خاتمی، موسوی و کروبی یک پا در این سو و یک پا درآن سوی گسل دارند. مردم ایران یک بار دیگر بعد از دوم خرداد، از رنگ سبز مذهب پلی ساختند بردوسوی گسل. یادمان نرود این پل نمادین 11 کیلومتر طول داشت و جنوب تهران را با لبخند وگل به شمال وصل می کرد. کودتاگران که هر اندیشه ای دارند "ایران" از آن غایب است، این پل مهربانی را با چماق و زنجیر و قمه دریدند و فرو ریختند. در یک سو استبدادی با دستان خونین و متکی به سر نیزه و مزدوران لبنانی ـ ایرانی ایستاده است. در سوی دیگر جامعه مدنی ایران. زنجیره ای سبز که تهران را به همه شهرهای ایران و جهان وصل می کند.
تولدی شگفت بود. درهمه جای جهان شعار تهران تکرار شد. همه جا جوانان مجهز به شور و تکنولوژِی باگام های بلند از کهنه گذشتند و مستبدان را که نام های گوناگون دارند دورزدند.
جهان به حیرت آمد وپیش این ایران سبز جوان زانو زد. اکنون شعبان بی مخ برآمده ازکودتا خود را "نماد تغییر" می داند و می خواهد در مدیریت جهان شرکت کند. و افکار عمومی جهان از نگاه آخر "ندا" به او چون قاتل پلیدی می نگرد و هرروز هزاران نوشته تحقیر آمیز و کاریکاتور نثارش می کند.
پارلمان اروپا امروز برای سخنان محسن مخملباف دست می زند. هیلاری کلینتون از تحریم شدیتر سخن می گوید. اسرائیل برای نخستین بار مختارمی شود که هر وقت خواست به جمهوری اسلامی حمله نظامی کند. گروه هشت درحال مذاکره و تصمیم گیری است. از کشورهای معتبر جهان، هنوز تنها و تنها سرکرده مافیای روسی درکنار کودتا گران تهران است.
امروز ١٨ تیر است. روزی که کودتای امروز تمرین شد. در دو سوی گسل، صف آرائی شده است. نتیجه نبرد هر چه باشد، نمی تواند بر یک واقعیت تاریخی تاثیر بگذارد: جنبش مدنی ایران نو در سراسر جهان متولد شده است.
۱۳۸۸
ادامه بی خبری از دانشجویان بازداشت شده
مسئولان دولت کودتا جوابگو نیستند
سامناک آقایی
از سرنوشت ده ها تن از دانشجویان و شهروندان شرکت کننده در مراسم سالگرد 18 و راهپیمائی سکوت، که توسط نیروهای امنیتی و لباس شخصی روز پنج شنبه دستگیر شدند، کماکان خبری در دست نیست و پیگیری های دو روز گذشته خانواده ها نتیجه ای در پی نداشته است.
در جریان راهپیمائی های اعتراضی روز پنج شنبه به مناسب دهمین سالگرد 18 تیر که با حضور هزاران تن از مردم تهران برگزار شد، نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها، نیروهای انتظامی و دیگر نیروهای وابسته به دولت کودتا، علاوه بر حمله به تظاهر کنندگان و تخریب بخشی از خوابگاه های دانشگاه امیرکبیر، ده ها تن از دانشجویان را دستگیر کردند و به مکان های نامعلومی انتقال دادند.
در همین حال به دنبال پیگیری خانواده های دانشجویان بازداشتی، روز گذشته مشخص شد که بسیاری از بازداشت شدگان به زندان اوین انتقال یافته اند. به نوشته خبرگزاری های داخلی، بیش از 150 تن در سالروز 18 تیر بازداشت شده اند. از آن روز تاکنون خانواده های بسیاری از دانشجویان بازداشت شده در مقابل زندان اوین اجتماع کردند، و به برخی از آنها اعلام شد که دیروز با همراه داشتن سند، به دادگاه انقلاب مراجعه کنند تا با قرار وثیقه افراد بازداشت شده آزاد شوند. دیروز تا آخرین لحظات تنظیم این گزارش، خبری از آزادی این افراد نبود.
از سوی دیگربرخی خبرها و گزارش ها حاکی از آن است که مسئولان زندان اوین به خانواده های بعضی از دانشجویان گفته اند فرزندان شان در زندان اوین نیستند؛ مسئله ای که بر نگرانی خانواده ها بیشتر دامن زده است.
تاکنون هیچ یک از مسئولان قضائی و یا سران دولت کودتا، هیچ اطلاعی در مورد وضعیت دستگیرشدگان و محل نگهداری در اختیار خانواده ها قرار نداده اند؛این در حالیست که گفته می شود اغلب چهره های سرشناس دستگیر شده و از جمله فعالین دانشجویی در اختیار حفاظت اطلاعات سپاه هستند.
با این حال روز گذشته مهدی احمدی، از مسئولان نیروی انتظامی تهران، بدون اشاره به شمار دانشجویان بازداشت شده توسط نیروی های انتظامی، آنان را "اغتشاشگر و آشوب طلب" خواند و گفت: افراد دستگیر شده پس از بررسی های اولیه در پلیس تحویل مراجع قضائی داده شده اند.
گفتنی ست به دنبال راهپیمائی های مردمی اخیر در اعتراض به کودتای انتخاباتی و همچنین راهپیمائی سکوت پنج شنبه در دهیمن سالگرد واقعه کوی دانشگاه، ده ها دانشجوی معترض دستگیر و به بازداشتگاه های نامعلوم انتقال داده شده اند که از وضعیت و سرنوشت اکثر آنان کماکان خبری در دست نیست.
موج دستگیری های اخیر دانشجویان معترض دانشگاه های تهران به حدی گسترده است که تاکنون هیچ منبع خبری و یا تشکل دانشجوئی نتوانسته آماری دقیق از تعداد دانشجویان بازداشت شده ارائه دهد. تلاش گروه های دانشجوئی و حقوق بشری هم برای کسب اطلاع از تعداد دانشجویان بازداشت شده، تاکنون نتیجه ای در پی نداشته است.
تعدادی از سازمان ها و مجامع بین المللی حقوق بشری طی روزهای اخیر با انتشار بیانیه هایی اعتراض آمیز نسبت به برخوردهای دولت کودتا با دانشجویان و
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment